نشست بررسي «نقش عملياتهاي والفجر 8 و كربلاي 5 در روند پايان يافتن جنگ تحميلي»
محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينكه عملياتهاي والفجر 8 و كربلاي 5 در موج سوم عملياتهاي دفاع مقدس تعريف ميشوند، گفت: جنگ هشت ساله عراق عليه ايران از پرتغييراتترين جنگهاي عالم در ابعاد مختلف سياسي، نظامي و اقتصادي بود كه دليل آن حجم زياد پشتيباني ديگر كشورها از عراق بود كه باعث ميشد دشمن در جنگ تغييرات مداوم داشته باشد و ايران و عراق از ابتدا تا انتهاي جنگ به تغييرات استراتژيك مهمي دست بزنند و عملياتهاي والفجر 8 و كربلاي 5 باعث ايجاد موج سوم تغييرات در روند جنگ شد.
رضايي ادامه داد: پس از حمله عراق به ايران مهمترين هدف و استراتژي ما در جنگ، آزادي مناطق اشغال شده بود كه در سال اول با نبردهاي كلاسيك حاصل نشد، ولي در سال دوم با تركيب نيروهاي سپاه و ارتش سبك نبرد تغيير كرد و اولين عمليات تركيبي با نام ثامنالائمه (ع) انجام شد.
ادامه ........
گفت: سايت گويانيوز وابسته به سازمان «سيا» شرط گذاري خاتمي را بدجوري به تمسخر و استهزاء گرفته است. |
سفير انگليس در ايران ميگويد: «من به ديدار شاه رفتم و اين آخرين ديدار ما بود. شاه نظر مرا در مورد سرنوشت خودش جويا شد. من گفتم او را در وضعيتي ميبينيم كه آمريكاييها براي آن اصطلاح «No.win» (وضعيتي كه در آن اميدي به پيروزي وجود ندارد) به كار ميبرند.
بازخواني فرار شاه از ايران در 26 دي سال 1357
اسنادي وجود دارد كه نشان ميدهد محمدرضا شاه در آخرين ماههاي سلطنت خود از كشورهاي غربي خواسته است كه از طريق اقدام مشترك نظامي مانع پيروز انقلاب اسلامي بشوند.
«پونيا توسكي» (Ponia tosky) فرستاده ويژه كاخ اليزه به تهران در گزارشاتي كه به «ژيستگاردستن» ارسال كرد، به نقل از محمدرضا پهلوي نوشت: «شاه ازغرب تقاضاي دخالت نظامي براي پيشگيري از سقوط ايران در دامان شوروي دارد» برهمين اساس والري ژيستگاردستن در افتتاحيه نشست گوادلوپ به طور رسمي خطاب به مقامات آمريكا، انگليس، فرانسه و آلمان گفت: «خطر سقوط شاه و احتمال مداخله شوروي مهمترين عللي هستند كه بايد دولتهاي غربي در جلوگيري از وقوع آنها بكوشند.» وي سپس با لحن جديتري گفت: «شاه از من تقاضا كرده است براي كاستن از فشار شوروي به طور مشترك اقدام كنيم.»
البته به ميان كشيدن پاي شوروري در حالي كه اين كشور نيز با برپايي يك نظام مذهبي مخالف بود و در نقطه مقابل آن قرار داشت، «حرف اضافه» و سرپوشي بيش نبود.
براساس درخواست شاه از غرب، نشست مسئولان ارشد 4 كشور غربي در جزيره «گوادلوپ» - واقع در شرق درياي كارائيب و غرب اقيانوس اطلس - در روزهاي 14 تا 17 ديماه با ميزباني رئيس جمهور فرانسه برگزار گرديد. آنان در اين 4 روز جنبههاي مختلف «مداخله نظامي در ايران» و امكانات و محدوديتهاي آن را مورد بررسي جدي قرار دادند اما در نهايت مداخله نظامي را بيفايده دانسته و صرفاً در حد تهديد به مداخله نظامي باقي ماندند.
جيمي كارتر از سوي جمع و به ويژه ميزبان مأمور شد تا با حضرت امام خميني تماس برقرار كند و جمعبندي اجلاس گوادلوپ كه پذيرش سقوط شاه و در عين حال حمايت قاطع از شاپور بختيار بود را به اطلاع ايشان برساند. كارتر از طريق دو ديپلمات فرانسوي پيام شفاهي را به اطلاع حضرت امام رساند. اين تماس در تاريخ 18 ديماه - يعني بدون فوت وقت - برقرار شد و در اين روز ديپلماتهاي فرانسوي به حضور امام رسيدند.
پيام جيمي كارتر حاوي دو نكته اساسي بود 1 - غرب به حمايت از دولت دكتر بختيار متعهد است و آن را وظيفهاي اخلاقي براي جلوگيري از خونريزي در ايران ميداند، 2- با رفتن شاه و در شرايط تزلزل دولت بختيار، احتمال وقوع كودتاي نظاميان عليه انقلابيون و توسل به خونريزي زياد، جدي است. اين پيام در عين حال اشارهاي هم به احتمال استفاده شوروي از شرايط بحران ايران و مداخله نظامي داشت كه براي توجيه بينالمللي كردن مسائل ايران از سوي 4 كشور ياد شده غربي صورت گرفت.
حضرت امام خميني با اين پيام بسيار هوشمندانه برخورد كرده «هر بخش از پيام اجلاس گوادلوپ را با عبارتي فني و در عين حال قاطع پاسخ دادند. حضرت امام ميفرمايند: «پيام كارتر دو جهت داشت يكي موافقت با دولت بختيار يا دست كم سكوت در برابر آن و ديگري راجع به كودتاي نظامي يا پيشبيني وقوع آن» پاسخ امام به اين دو خواسته سران گوارلوپ اين بود: «ملت ما حاضر نيست با دولت بختيار به عنوان ميراث شاه و يا با تدابيري چون شوراي سلطنت كه همه آنها غير قانوني است، كنار بيايد و.... آقاي كارتر اگر حسن نيت دارد، ميبايست از پشتيباني كودتا يا دخالت در امور ايران دست بكشد.»
در مورد كودتاي نظاميان، كاملاً واضح بود كه راه به جايي نميبرد و اساساً كودتا عليه حاكميت عمل ميكند نه عليه مردمي كه در حكومت نيستند. حضرت امام در پاسخ به سخنان كارتر اطمينان خاطر خود را از ارتش ابراز كرده و ميگويد: «اكنون در سازمان نيروهاي مسلح ايران، اختلاف عميق و اساسي بروز كرده است و در صورت وقوع كودتا، بسياري از ارتشيان كه به ما پيوستهاند، اين تلاش را در نطفه خفه خواهند كرد.»
در اين ديدار فرستادگان كارتر تلاش ميكنند تا سمتگيري آينده رهبر انقلاب و جمهوري اسلامي را دريابند از اينرو نگاه حضرت امام به شوروي را جويا ميشوند. حضرت امام با زيركي موضوع را به بحث نظام سلطه ميكشاند و روابط غرب و شرق را در يك چارچوب به بحث ميگذارد و ميفرمايد:«من به حكم اينكه يك روحاني هستم، هميشه مصحلت بشر را در نظر ميگيرم. لذا توصيه ميكنم كه جلوي اين خونريزيها را بگيرند و ايران را به حال خود واگذارند در اين صورت است كه نه تسليم شرق خواهند شد ، نه تسليم غرب».
در واقع حضرت امام با صراحت مسئوليتهاي هر نوع هرج و مرج و خونريزي را از تاريخ ديدار به بعد متوجه آمريكا ميكند و در همان حال از بحث روابط ايران و غرب با عباراتي كلي عبور ميكند. كارتر از اين ديدار طرفي نميبندد و اهداف نشست گوارلوپ كاملاً با شكست مواجه ميگردد. از اينرو سه روز پس از ملاقات نمايندگان كارتر با امام، ساير وس ونس وزير امور خارجه آمريكا كه در نشست گوادلوپ هم حضور داشت در تاريخ 21 ديماه به نمايندگي از آمريكا، فرانسه، انگليس و آلمان با صراحت و باوجود آنكه محمدرضا شاه در ايران حضور دارد، پايان عمر رژيم شاه را اعلام ميكند او ميگويد: «شاه در نظر دارد تعطيلات خود را در خارج از ايران بگذراند و دولت آمريكا نيز اين تصميم شاه را تأييد ميكند. آمريكا احساس ميكند كه شاه ديگر در آينده ايران نقشي ندارد.
در اين ميان و در همين زمان «آنتوني پارسوتز» سفير انگليس در ايران ميگويد: «من به ديدار شاه رفتم و اين آخرين ديدار ما بود. شاه نظر مرا در مورد سرنوشت خودش جويا شد. من گفتم او را در وضعيتي ميبينيم كه آمريكاييها براي آن اصطلاح «No.win» (وضعيتي كه در آن اميدي به پيروزي وجود ندارد) به كار ميبرند و اضافه كردم كه هر روز كه شما در كشور بمانيد، بختيار مثل برفي كه در آب افتاده باشد، تحليل خواهد رفت. اگر كشور را ترك كنيد شانس كمي براي بازگشت خواهيد داشت. زيرا بختيار توانايي برقراري نظم و استقرار حكومت خود را ندارد. طوفان انقلاب، ايران را فرا گرفته و همه نهادهاي قانوني را كنار زده است.»
منابع:
1- صحيفه جلده صحفه 376
2- سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز ص 495
3- خاطرات دو سفير، سوليوان و پارسونز، نشر علم، 1357 ص 409- 405
4- ظهور و سقوط سلنطت پهلوي، حسين فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي اسلامي جلد اول ص 599
خرما گفت: ديروز ديكتاتور تونس كه يكي از حاكمان وابسته به آمريكا و از دشمنان جمهوري اسلامي ايران بود در مقابل اعتراض گسترده مردم مسلمان تونس مجبور به فرار از كشور شد.
|
|
12 تشكل دانشجويي با صدور بيانيهاي مشترك نسبت به انتشار مطلبي در پايگاه اينترنتي وابسته به آيتالله هاشمي رفسنجاني واكنش نشان دادند.
متن بيانيه انجمن اسلامي دانشجويان 12 دانشگاه كشور به شرح ذيل است:
امروز مطلبي در پايگاه اينترنتي آيتالله هاشمي رفسنجاني منتشر شد تا شايد به زعم مديران اين سايت "كجراهه "اي در اذهان عمومي جامعه و تحليلگران درباره نقش ايشان در ايجاد و تقويت جريان فتنه فراهم آيد.
نگاهي به اين مطلب كه با عنوان "اگر نامه هاشمي نبود " منتشر شده، بيانگر آن است كه دستاندركاران اين سايت كوشيدهاند با عبور از "حوادث پس از انتخابات " و به كارگيري تاكتيك " فرار به جلو " اينگونه القا كنند كه نامهنگاري آقاي هاشمي رفسنجاني نوعي آيندهنگري نسبت به عملكرد دولت دهم بوده است! در حالي كه به اعتقاد قاطبه كارشناسان و تحليلگران سياسي انتشار اين نامه، زمينه سوءاستفاده بيگانگان، معاندان و فتنهگران را براي ايجاد ناامني و آشوب در ايران اسلامي فراهم كرد.
اينك 12 سئوال ديگر درباره نامه آيتالله هاشمي رفسنجاني در آستانه برگزاري انتخابات پر شور 22 خرداد88 مطرح ميشود تا بيش از پيش، اثرات نامه بيسلام و والسلام وي به رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران آشكارتر شود.
1) اگر نامه هاشمي نبود! آيا استكبار جهاني و رژيمهاي جنايتكار اسرائيل و آمريكا كه طي سه دهه اخير انواع توطئهها را براي مانعآفريني در مسير تحقق اهداف كلان نظام اسلامي ايران طراحي و اجرا كرده و بارها به عدم نتيجه گيري در رويارويي با اين نظام، اذعان داشتهاند، "جرأت " ميكردند اينچنين "اميدوارانه " وارد عرصه براندازي نظام اسلامي شوند؟ قطعا اين اميدواري دشمنان از آنجا ناشي ميشد كه ميديدند يكي از شخصيتهاي موثرانقلاب اسلامي كه سالهاي متمادي از ياران و همراهان امام راحل و رهبر معظم انقلاب بوده، اين بار (بنا به دلايلي از قبيل نارضايتي از عملكرد رئيسجمهور و...) آمادگي دارد كه با دشمنان نظام و جريان فتنه همسو و همزبان شود؟
2) اگر نامه هاشمي نبود! آيا افرادي چون موسوي ، كروبي و خاتمي و .... جرأت پيدا ميكردند با انتشار بيانيههايي همسو با جريان نفاق و ضدانقلاب اصل نظام و اركان اساسي آن را هدف قرار داده، براندازي و ساختارشكني را وجهه همت خود قرار دهند؟
3) اگر نامه هاشمي نبود! آيا دشمنان قسمخوره نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و كساني كه مردم آنها را سران فتنه مينامند جرأت ميكردند با انواع و اقسام اتهامافكنيها و تهمتهاي بيشرمانه به "هتك حيثيت "، اين نظام كه ثمره خون صدها هزار شهيد و ميراث گرانبهاي امام راحل است بپردازند؟
4) اگر نامه هاشمي نبود! خصوصاً آن عبارت از نامه ايشان كه ادعا ميكرد: " بي شك بخشي از مردم و احزاب اين وضع را بيش از اين برنميتابند و آتشفشانهايي كه از درون سينههاي سوزان تغذيه ميشوند، در جامعه شكل خواهد گرفت كه نمونههاي آن را در اجتماعات انتخاباتي در ميدانها ، خيابانها و دانشگاهها مشاهده ميكنيم " و اينگونه با صراحت از اغتشاشات حمايت نشده بود، آيا اغتشاشگران جرأت مييافتند كه اينچنين با " اردوكشي خياباني "ناامني ايجاد كرده، به اموال عمومي صدمه زده و 8 ماه فرصتهايكشور را كه براي سازندگي و پيشرفت ميبايست استفاده ميشد از بين ببرند؟
5) اگر نامه هاشمي نبود! آيا دشمنان و فتنهگران جرأت ميكردند كه اينچنين بيسابقه به " اصل ولايت فقيه " كه ميراث جاودان انديشه سياسي خميني كبير و جوهره قانون اساسي است، هجمه كرده و شخص رهبر معظم انقلاب اسلامي كه همانند جد بزگوار خود مظلوم واقعشدهاند ، را مورد هجمه قرار دهند؟
6) اگر نامه هاشمي نبود!؟ آيا جريان فتنهگر جرأت ميكرد با روزقدس اين يادگار جاويد حضرت امام خميني (ره) اين چنين رفتار كرده و به اسم "خط امام " دقيقا عكس انديشههاي آن فقيد و فرزانه عمل كند و با اصرار بر تغيير مواضع اصولي جمهوري اسلامي ايران به طرح شعاراسرائيل پسند "نه غزه نه لبنان " بپردازد؟
7) اگر نامه هاشمي نبود! آيا جريان فتنه جرأت اهانت به مقدسات ديني و ارزشها و باورهاي ملت فهيم ايران اسلامي را مييافت؟ به گونهاي كه در ظهرعاشورا به عزاداران حسيني حمله ور شده و در روز 16 آذر نيز تصوير حضرت امام (ره) را مورد اهانت قرار دهد؟
8) اگر نامه هاشمي نبود! فتنهگران 8 ماه جرأت فتنهانگيزي پيدا نميكردند و در اين صورت اينچنين "حفره اطلاعاتي " در كشور ايجاد نميشد تا پس از آن عوامل موساد و سيا بتوانند نخبگان و انديشمندان هستهاي ايران را نشانه رفته و آنها را مظلومانه به شهادت برسانند. (و آيا به اين سبب نبايد فتنهگران و حاميان آنها را در ترور دانشمندان كشور يكي از مقصران اصلي دانست؟)
9) اگر نامه هاشمي نبود! در شرايطي كه ايران اسلامي مقتدرانه در عرصه بينالمللي و سياست خارجي و به ويژه در موضوع هستهاي در بهترين و پرافتخارترين شرايط خود قرار داشت، دشمنان خارجي نظام ميتوانستند بازي باخته را متوقف كنند؟(البته فقط توقف) و قطعنامههايي مثل تحريم را مصوب و عملياتي كنند؟
10) اگر نامه هاشمي نبود! اقتصاد ايران اسلامي كه بر اساس سياستهاي عدالتمحور به سمت شكوفايي ميرفت، پس از بروز فتنه 88 گرفتار فرصتسوزي ميشد؟ و طرح بزرگ و كلاني چون هدفمندي يارانهها كه جزو آرزوهاي دولتهاي قبلي بوده، با تأخير مواجه ميشد؟ و فضا به گونهاي ميشد كه رهبر معظم انقلاب براي جبران آن فرصتسوزيها بر همت و تلاش مضاعف تأكيد كنند؟
11) اگر نامه هاشمي نبود! آيا صفوف از هم گسيخته معاندان، ضدانقلاب، اعم از سلطنتطلبها، بهاييها، منافقين و ... مجدداً ابراز وجود و اميدواري كرده و جنگ احزابي را عليه نظام اسلامي به راه ميانداختند؟
12) اگر نامه هاشمي نبود! آيا سران جبهه كفر امثال رئيسجمهور آمريكا اوباما، كلينتون،نتانياهو و ... جرأت ميكردند لباس ديپلماتيك را از تن خارج كرده و اينگونه آشكارا درباره براندازي جمهوري اسلامي سخن بگويند و از فتنهگران با صراحت حمايت كنند؟
اين بيانيه از سوي تشكلهاي دانشجويي ذيل صادر شده است:
* انجمن اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاه صنعتي شريف
*انجمن اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاه تهران
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه يزد
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شيراز
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شاهد
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي بابل
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تربيت معلم
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اروميه
* انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه سمنان
* انجمن اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاه اراك
فرمانده نيروي دريايي سپاه با تاكيد بر اينكه هواپيماهاي آمريكايي در خليج فارس قطعا توسط سپاه پاسداران سرنگون شدهاند، گفت: الان اين هواپيماها در اختيار ماست و در زمان مناسب حتما آنها را نمايش خواهيم داد.
دريادار علي فدوي فرمانده نيروي دريايي سپاه پاسداران در خصوص واكنش پنتاگون به سرنگوني دو فروند هواپيماي آنها در خليج فارس توسط سپاه گفت: آمريكاييها خودشان را ابرقدرت و داراي بالاترين تكنولوژي و علم ميدانند و طبيعي است كه چنين مسائلي را به راحتي قبول نكرده و تكذيب كنند اما آنچه مسلم است به طور قطع سپاه پاسداران اين اقدام را انجام داده و دليل آن نيز اين است كه الان هواپيماها در اختيار ماست و در زمان مناسب حتما آنها را نمايش خواهيم داد.
فدوي هواپيماهاي ساقط شده را جزو مدرنترين هواپيماهاي بدون سرنشين شناسايي نيروي دريايي آمريكا با قابليت پروازي بالا دانست و افزود: اين هواپيماها به واسطه كوچك بودن به راحتي ميتوانند از روي ناو مورد استفاده قرار گيرند.
چندي پيش سردار اميرعلي حاجيزاده فرمانده نيروي هوافضاي سپاه اعلام كرد كه دو فروند هواپيماي بيگانه توسط سپاه پاسداران در خليج فارس سرنگون شده است.
پنتاگون در اولين واكنش به اين خبر، ضمن تاييد سرنگوني دو فروند هواپيماي خود در خليج فارس، اعلام كرده بود اين هواپيماها توسط نيروهاي نظامي ايران سرنگون نشدهاند.
* ورود و خروج ناوهاي خارجي به خليج فارس تحت كنترل كامل سپاه است
سردار فدوي در خصوص ورود ناوهاي جنگي و هواپيمابر كشورهاي ديگر به خليج فارس و اشراف نيروي دريايي سپاه بر ورود و خروج آنها نيز تصريح كرد:همه شناورهاي كشورهاي ديگر در خليج فارس نه تنها با سيستمهاي الكترونيك بلكه به صورت چشمي و غيرمسلح تحت كنترل ما قرار دارند و به محض عبور از تنگه هرمز ما متوجه ورود آنها خواهيم شد.
فرمانده نيروي دريايي سپاه در ادامه با بيان اينكه تقريبا مدت زيادي است كه ديگر ما تجهيزاتي را از خارج وارد نميكنيم، تصريح كرد: همه اين تجهيزات و تسليحات در داخل ساخته ميشوند و به زودي خبرهاي خوشي را در خصوص اين موضوع به استحضار ملت ايران خواهيم رساند.
نماينده پارلمان لبنان گفت كه با توجه به رايزني براي تشكيل جبههبنديهاي جديد در پارلمان لبنان، احتمالا حزبالله و همپيمانان آن دولت آينده لبنان را تشكيل خواهند داد.
"مروان فارس " اظهار داشت: ميتوان گفت كه استعفاي 11وزير گروه هشت مارس متشكل از حزبالله و احزاب و جريان هاي همپيمان آن، سيلي به سياست آمريكا بود.
وي گفت: سياست آمريكا، سياست يكجانبهگرايي است و مقاومت لبنان در سال 2006 ميلادي اسرائيل و آمريكا را شكست داد و به اعتقاد من، در منازعه كنوني نيز سياست آمريكا شكست بزرگي درقبال لبنان خورد.
فارس در پاسخ به اين سوال كه آيا ما در برابر اكثريت پارلماني جديدي هستيم كه نامزد خود را براي تصدي پست نخست وزيري معرفي خواهد كرد، گفت: اين امر امكان دارد. اكنون تشكلها و احزاب وابسته به جناح هشت مارس در پارلمان 57 نماينده در پارلمان دارند و احتمال دارد كه نمايندگان حزب سوسياليست ترقيخواه دروزي لبنان به رياست "وليد جنبلاط " و تشكل "ديدار دموكراتيك " در كنار نمايندگان گروه هشت مارس قرار بگيرند.
وي در اين رابطه افزود: ديدار شب گذشته سيد "حسن نصرالله " دبيركل حزبالله لبنان و وليد جنبلاط داراي معاني و مفاهيم زيادي است.
فارس گفت: جنبلاط اكنون در برابر آزمايش قرار دارد و به اعتقاد من، گزينه نهايي وي ايستادن در جناح مخالف گروه 14 مارس كه متشكل از جريان مستقبل و همپيمانان آن است، خواهد بود.
* مردم لبنان نخست وزيري حامي مقاومت ميخواهند
فارس در پاسخ به اين سوال كه آيا بازگشت دوباره "سعد حريري " نخست وزير سابق لبنان به دولت جديدي از سوي گروه هشت مارس بستگي به سقف يك سياسي ثابت و در صدر آن توقف تعامل با دادگاه بينالمللي ويژه رسيدگي به ترور نخست وزير اسبق لبنان دارد، گفت: اين يك گزينه است اما سعد حريري به عنوان نخست وزير لبنان شكست خورد و ما اكنون نخست وزيري ميخواهيم كه مواضع ثابتي در حمايت از مقاومت در مقابله با دشمن صهيونيستي و سياست آمريكا داشته باشد.
وي در پاسخ به سوالي درباره نوع واكنش رژيم صهيونيستي نسبت به تحولات لبنان گفت: من واكنش اسرائيليها درقبال رويدادهاي لبنان را دنبال كردم و آنها از آنچه در لبنان روي داده است، خشمگين هستند زيرا سياست اسرائيليها در لبنان شكست خورد.
اين نماينده پارلمان لبنان گفت: گروه هشت مارس با اين موضعگيري خود [استعفاي جمعي] تاكيد كرد كه منسجم و متحد در يك خط مشي و آن هم حمايت از مقاومت و استقلال لبنان قرار دارد.
آقای هاشمی در یکی از یادداشتهای اخیرش وضعیت كنونی کشور و انقلاب اسلامی ایران را نه چیزی شبیه بهار بلکه مانند پائیز دانسته است.آیا امروز كه به فرموده رهبری معظم انقلاب اسلامی - دام ظله - دولت برخواسته از آرای میلیونی ملت، كمر به خدمت به خلقالناس بسته و مشكلات عدیده را بازیابی و اصلاح نموده، دولت را به متن ملت و در میان تودهها و آحاد عمومی كشانده است، تجلّی بارز بهار انقلاب اسلامی نیست؟
نگارنده این سطور علیرغم اطلاع از فضای سیاسی و رسانهای كشور، در جستجو از عنوان موهوم «روحانیت ستیزی» كه در یادداشت منسوب به آقای هاشمی رفسنجانی از آن گله شده بود پرداخت اما جز یك گروه «روحانیت ستیز»، شخص یا گروه دیگری را كه درصدد هدم روحانیت باشد نیافت.این گروه نیز اتفاقاً همان جریان برانداز و فتنهجویی است كه در دوران حاكمیت خود، همین شخص آقای هاشمی رفسنجانی را «عالیجناب سرخپوش» لقب داده و با تاخت و تاز به سوابق انقلابی و حزبالهی وی، او را مورد تخطئه قرار داد.
سؤال اینجاست كه آیا روزی كه مرجعیت شیعه مورد تمسخر قرار گرفت و تقلید، حركتی «میمونوار» لقب داده شد، چرا عدهای درصدد پائیزنمایی برای انقلاب و روحانیت برنیامدند؟آیا پائیز یاد شده علیه روحانیت، زمانی نبود كه كاریكاتورهای توهینآمیز در مطبوعات زنجیرهای علیه شخصیت بصیر و انقلابی و استوانه حوزه علمیه حضرت آیتالله مصباح یزدی - دامة بركاته - یكی پس از دیگری منتشر و از سوی دولت وقت و رئیس آن حمایت میشد؟
آیا زمانی كه به طور سازماندهی شده، هجمه علیه دین و مقدسات در مطبوعات زنجیرهای به راه افتاد و بارها و بارها سخنان ائمه جمعه و مراجع عظام تقلید، سوژه طنز صفحات آخر روزنامههایی همچون صبح امروز، عصر آزادگان، نشاط، جامعه، توس، خرداد، بیان و... میشد پائیز نبود؟آیا هنگامی كه همین ابوذرهای امروزی فتنهگر لجوج حال حاضر، مقاله هتاكانه "خون به خون شستن محال آمد محال " را در روزنامه متعلق به مشاور رئیس جمهور دولت اصلاحات به چاپ رسانیده و در آن، كربلا و شهادت حسین بن علی (ع) را ماحصل خشونت پیامبر اكرم (ص) در جنگ بدر نامید، پائیز عدم توجه و توهین و تهمت به روحانیت شیعه نبود؟
آیا زمانی كه سخن از به موزه تاریخ فرستادن افكار خمینی كبیر - رحمة الله علیه - شد و یا هنگامی كه در معرض دید یك به ظاهر روحانی در كنفرانس صهیونیستی ننگین برلین، با بدنی لخت و عور به رقص و پایكوبی و عربدهكشی پرداخته و شخص ملبس به لباس پیامبر(ص) نیز با تشویق خود، سخن از پایان دوران دینمداری و انقلابیگری میزد، پائیزی برای روحانیت نبود؟
چرا دست دادن رئیس جمهور سابق -كه اتفاقا ملبس به لباس روحانیت نیز بود -با زنان ایتالیایی و حتی دختركان جوان ایرانی - در همایشها و محافل موسوم به عبای شكلاتی و... - و یا نشست و برخواست و التماسهای او با جرج سوروس صهیونیست برای براندازی ایران، از سوی نویسنده یادداشت مذكور توهین به مقام روحانیت و حوزه و علما تلقی نشد و مرثیهای برای پائیزخوانی برپا نگشت؟
چرا آن هنگامی كه اصل و اساس فرهنگ ناب شیعی و روحانیت كه همان وجود مقدس حضرت بقیةالله الاعظم -ارواحنافداه - و فلسفه انتظار است، در نشریات دانشجویی دوران باصطلاح اصلاحات مورد هجمه واقع شد و این حركت از سوی دولتمردان با بهانه «آزادی بیان»، «تحمل صدای مخالف» و «تبدیل معاند به مخالف» به گرمی استقبال شده و در پس پرده نیز با اختصاص بودجهها، حمایتهای سیاسی، صنفی، اعطای تسهیلات اقتصادی و بورسیههای تحصیلی مورد تشویق قرار گرفتند، عدهای به یادداشت نویسی و مرثیهخوانی اینچنین برای اساس روحانیت نپرداختند؟
چرا آن هنگام كه مراجع عظام تقلیدی همچون حضرات آیات فاضل لنكرانی - ره - مشكینی -ره -، مصباح یزدی، جوادی آملی، مكارم شیرازی، نوری همدانی و... به علت دفاع قاطعانه از ولایت و ولی فقیه مورد هجو و تمسخر رسانهای پایگاههای دشمن در داخل قرار گرفته و مطبوعات زنجیرهای، وقیحانه به تهدید آنان مبادرت ورزیده و اعلام نمودند كه حتی علیه خدا نیز میتوان راهپیمایی كرد، كسی به این مظلومیتها نگریست و عنوانی پائیزگون لقب نداد؟
چرا هنگامی كه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم كه متشكل از مراجع و علمایی صاحبنام و با نفوذ همچون مرحوم آیتالله مشكینی -اعلی الله مقامه الشریف- بوده و رسماً و علناً با صدور بیانیه، تشكل مخفی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را غیر مشروع اعلام نمود و رسانههای جریان موسوم به اصلاحات، خواستار محاكمه ایشان و سایر مراجع و علمای این جامعه به دلیل صدور این حكم بصیرت آفرین شدند، پائیزی برای توهین و تهمت به ساحت روحانیت تلقی نشد؟
و چنانچه مقصود نویسنده یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی، انتقادات عمومی ملت به عدم موضعگیری و یا موضعگیری نابخردانه چند چهره خاص جامعه - كه شاید ملبس به لباس روحانیت هم باشند - به نفع جریان نفاق جدید و فتنهگران مورد حمایت و تأیید صهیونیستها، «تهمت و توهین» لقب یافته و آن انتقادات، به خزانی برای كل روحانیت تعمیم یافته، خود خطایی واضحتر و فاحشتر از خطای گذشته است.
انتظار عمومی مردم در این زمان، شفافیت مواضع، موضعگیری قاطع علیه فتنهگران، دفاع از ارزشها و آرمانهای اسلامی و انقلابی، پاسداشت حرمت ولایت فقیه و مرزبندی با دشمنان از سوی خواص است. معیار دوستی و محبت مردم، میزان پایبندی به دستاوردها و ارزشهای انقلاب اسلامی است و آنكه درصدد كسب حمایت عمومی و یا نگران از دست دادن وجاهت سابق خود در نزد مردم است باید رابطه خود با انقلاب اسلامی و رهبری را مستحكمتر نماید والعاقبه للمتقین.
یادداشت از: محمد سعید ذاكری