خبر فوری خبر فوری
میرحسین موسوی دستگیر شد!!!
جدی نگیرینا طنزه!!!
آقای موسوی ضمن پذیرفتن اتهامات وارده به عنوان آخرین دفاع لحظاتی از وقت دادگاه را به خود اختصاص دادند و اینگونه از خود دفاع کردند:
متن کامل دفاعیات آقای میرحسین موسوی
چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی؟ من بی دفاعم.
من شریف تربیت شدم. من شریف بزرگ شدم. نه کسی منو میشناخت، نه کسی بنده رو میدید. اصلا 20 سال بود که کسی به من محل نمی ذاشت. نه ثروت مند بودم ونه هیچ چیز دیگر. تا اینکه ثروتمندان دور من را گرفتند.
همه سهم من از زندگی کار فرهنگی بود و یک زن قرآن پژوه و روشنفکر.
من ساده بودم. من همه چیز رو باور میکردم. من با هیچ مخالفت نمیکردم. سرم به کار خودم بود و شریف بودم. به من گفتند: کاندید بشوی حتما رای می آوری. من هم باور کردم. گفتند: اگر رای نیاوردی یعنی در انتخابات تقلب شده است. بازهم باور کردم.
من نمیخواستم کاندید بشوم، من نمیتونستم رئیس جمهور باشم، من نمیتونستم اصلاح طلب باشم، من نمیخواستم شعار اصول گرایی بدهم. من مقاومت کردم تا حد توانم، اما توانم کم بود.
بنده ضعیف بودم. برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران. و من به همه احترام میگذاشتم، من به همه احترام میگذاشتم و من شروع کردم به بازی کردن، شروع کردم به سرگرم شدن و بعضی وقتها یادم رفت که کجام و همه ی اینهایی که میگند مال من نیست، حق من نیست و من اشتباهیم...
تقصیر من بود، تقصیر دیگران هم بود.
اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم بر نداشتم. من هیچ چیزی رو توی جیبم نذاشتم، من از سهم کسی نزدم. من فقط اشتباهی بودم.
خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم، خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم. من فقط اشتباهیم.
چه دفاعی از خودم بکنم؟ من بی دفاعم.
حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم.
جناب قاضی من از هیچکس توقعی ندارم...
خدایا تو منو ببخش...
لازم به ذکر است که بعد از پخش دفاعیات آقای موسوی از رسانه ملی، آقای ضرغامی طی نامه ایی از مهران مدیری به خاطر تاثیر گذار بودن سریال مرد هزار چهره تشکر و قدردانی کرد و افزود: ای کاش سایر نخبگان سیاسی با درس گرفتن از سریال آموزنده مرد هزار چهره از لجبازی دست بر می داشتند و ملت را از اعترافات خود شاد و خوشنود می ساختند.
|
||
|
بهمن در مدرسه فیضیه قم٬ تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند.
یه روز یه رشتی بود...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند
اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.
یه روز یه اصفهانی بود...
اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.
الله اعلم...
سلام دوستان عزیز
چند سال قبل از انقلاب در خیابان خودمان با دوستی که کتابی در دست داشت آشنا شدم.اسم کتاب این بود:اینهمه تبلیغات چرا؟؟؟!!!! به قلم م . ج . حسابدار.لابد اسم مستعار بود.این را بعدا یاد گرفتم.
ایشان در خصوص اتلاف وقت گرانبهای جوانان و نوجوانان در هیئتهای مذهبی با اعداد و ارقام ثابت کرده بود که اوقات شریف مردم در جلسات مذهبی تلف شده و از آن اوقات استفاده شایسته و بایسته نمیشود.
بعدها به سبب راهنمائیهای آن دوست به مسجد کوچکی که در چند قدمی خانه مان بود راه یافته و از جلسات پر باری که روزهای جمعه با مدیریت دانشمند عزیز حسینچی که به گمانم الان پایتخت نشین شده اند و استاد ارجمند جناب حجه الاسلام حاج میرزارحیم قائم آذر (که یکی دوسال پیش به رحمت ایزدی پیوستند) و جوان مذهبی بنام محمدباقر امامی که تازه از روستا آمده بود و در کارخانه ماشین سازی تبریز کار میکرد (البته آن زمان خیلی مذهبی و انقلابی دوآتشه بود ایشان رساله الامام فی تکوین الانسان که بقلم حضرت امام رضوان الله تعالی علیه نوشته شده بود را در اختبار ما قرار داد و با معرفی معلم شهید دکتر شریعتی و کتابهایش نظیر پدر !مادر ! ما متهمیم. ما را با انقلاب و اسلام و قران آشنا نمود هرچند که ایشان الان در آن وادیها نبوده و نیست و بعد از انقلاب هم هم پیاله دکتر حبیب الله پیمان موسس جنبش مسلمانان مبارز در استان بود تا یادم نرفته بگویم که ایشان همکار آقای مقصود کهنه چی که در عصر اصلاحات با نام مقصود فراستخواه شناخته شد در اداره جنبش مسلمانان مبارز استان نقش فعالی را داشت) در همان جلسات شرکت میکردیم.
یادش بخیر یک روز حدیث شریف زیر را از امام علی (ع) برایمان یاد داد:
ما جاع الفقیر حتی متع به الغنی.هیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر اینکه در کنار آن شکم سیری بوده باشد.
روزی دیگر:
و ما رایت ثروه موفوره الا و الی جانبها حق مضیع.
هیچ ثروت انباشته ای در جائی ندیدم مگر اینکه در کنار آن حق و حقوقی از مردم پایمال شده باشد.
بگذریم.
بعد از انقلاب به سبب مسائل سیاسی ارتباطم با کهنه چی و امامی قطع شد.روز محمد امامی یک خبر خوشی را برایم گفت و آن اینکه از جنبش مسلمانان مبارز بریده و کتاب جنبش مسلمانان مبارز از گرایش تا جدایی را به همراه مقصود کهنه چی قلمی کرده است. و این بود که دوره دوستی با ایشان چند سالی به درازا کشید.تا اینکه روزی:
برایم گفت: علی این که میگن خدا و پیامبر و ائمه و ...... اینها همه وهم و خیاله آن چیزی که اصالت دارد اینه که تا چقدر به مادیات اهمیت بدی.اصل و اساس ماده هست و ......
و من ماندم که چه بگویم روزی کتابی را از دکتر شریعتی برایم داد و خواندم (اسم کتاب یادم نیست) این جملات از کتاب تا حدودی یادم مانده که:
وقتی برایت مهم نباشد که کی بر شما حکومت میکند و در مسائل پیرامونی خودت حساسیت نداشته باشی چه فرق میکند که در کنار مسجد الحرام به نماز ایستاده باشی یا به شراب نشسته باشی.
یاد گرفتم که بعضی ها با زر بعضیها با زور و بعضیها با تزویر بر انسانیت یورش میبرند و بعد از سالها طینت و باطن انسانها آشکار میشود.مثل خودش که آن زمان برایم ملموس نبود.
روزها و بهضی از شبها در تظاهرات مردمی ( نه میلیونی که در تظاهرات چند نفره ۲۰ یا ۳۰ و یا حداکثر ۵۰ نفری شرکت میکردیم.
ما برای نان و مسکن و حتی آزادی بمعنی غربی آن قیام نکردیم.ما برای نفت و پول و پله قیام نکردیم.
دین و ایمان و انسانیت و شرف در کشور ما نابود شده بود مثل وضع مردم در کشورهائی نظیر تونس الجزایر و مصر و ...... بودیم امام (ره) آمد شرف و عزت و آزادگی را برای ما ارمغان آورد.
امام آمد نور آمد امام آمد اسلام آمد امام آمد امامت را به کشور ما ارمغان آورد امام آمد پادشاهی رفت.
امام آمد فجر و فجر آفرینی را به ما ارمغان آورد.
همین روزها در تونس و مصر راشد الغنوشی و مردم قهرمان مصر طومار مبارک و نظام بن علی را در هم میپیچند.و در قران خوانده ایم که:
تلک الایام نداولها بین الناس.این روزها روزهائی است که ما به گردش در می آوریم و در بین مردم این حکومتها را دست بدست میگردانیم و آن چه باقی است جکومت خدائی است و لا غیر.
باز در قران خوانده ام که : الیس الصبح بقریب. آیا صبح پیروزی نزدیک نیست؟
هرچند بعضیها از پیروزی مسلمانان در آن کشورها نگران یا شوکه بشوند من با مطالعه عرض میکنم که انقلاب اسلامی ایران در همین دهه فجر امسال در کشورهای آفریقائی و خاورمیانه عربی تکرار میشود و ۲۲ بهمن هرسال سالروز پیروزی مسلمانان بر استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی خواهد بود و هرسال ۲۲ بهمن را نظیر روز قدس در سطح جهان جشن خواهیم گرفت هرچند که:
یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره ولو کره المشرکون.
میخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند در حالی که خداوند میخواهد نورش را به کمال برساند ولو اینکه مشرکان را ناخوش آید.
چراغی را که ایزد برفروزد هرآنکس پف کند ریشش بسوزد.
مثل اینکه این فلاش بک یه کم طولانی شد.
ببخشید.
مجله "فارين پالسي " در گزارشي به بررسي اوضاع 5 كشور عربي پرداخت كه پس از تونس ميتوانند شاهد قيام مردمي و سقوط حكومتها باشند.
مجله آمريكايي "فارين پالسي " در گزارشي به بررسي اوضاع 5 كشور عربي پرداخت كه پس از تونس ميتوانند شاهد قيام مردمي و سقوط حكومتها باشند. كشورهاي مذكور عبارتند از الجزاير، مصر، ليبي، سودان و اردن.
فارين پاليسي براي ادعاي طرح شده دلايل و توضيحاتي را مطرح كرده است كه در ادامه به آنها اشاره ميشود:
* واهمه رژيم غيردموكراتيك الجزاير از مواجهه با قيام بزرگ مردمي
به نوشته فارين پالسي، "عبدالعزيز بوتفليقه " از سال 1999 رياست جمهوري الجزاير را برعهده داشته و در سال 2009 با اصلاح قانون اساسي توانست براي سومين بار به رياست جمهوري برگزيده شود، حال آنكه احزاب مخالف انتخابات مزبور را تحريم كرده بودند.
بنابراين گزارش، نگرانيهاي بسياري در خصوص سلامتي بوتفليقه 73 ساله وجود دارد و گفته ميشود كه برادر وي خود را براي جانشيني رئيسجمهور آماده ميسازد.
بوتفليقه توانست به جنگ 10 ساله داخلي در الجزاير پايان داده و روابط اين كشور را با قدرتهاي آفريقايي و اروپايي ارتقا بخشد اما در مقابله با شورشيان وابسته به القاعده در "مغرب اسلامي " ناكام بوده و نتوانسته است از فرسايش نهادهاي دموكراتيك در الجزاير جلوگيري كند.
فارين پالسي در بيان نشانههاي هشداردهنده در خصوص قيام مردمي در الجزاير نوشت: الجزاير نيز همچون تونس در ماه ژانويه شاهد اعتراضهايي در اعتراض به افزايش قيمت ارزاق و بحران بيكاري بود. اين اعتراضها زماني اوج گرفت كه دولت از افزايش قيمت شير، شكر و آرد خبر داد. در جريان اين اعتراضها هزاران جوان الجزايري با پرتاب سنگ به سمت نيروهاي پليس و به آتش كشيدن يك پاسگاه اعتراض خود را به افزايش قيمتها ابراز داشتند.
بر اساس اين گزارش، الجزاير 20 درصد از گاز مورد نياز اروپا را تامين ميكند اما مدتهاست كه شهروندان اين كشور از توزيع ناعادلانه درآمدها ناراضي هستند.
در شرايطي كه قيام مردم تونس در اعتراض به حكومت "زينالعابدين بنعلي " به اوج خود ميرسيد، نيروهاي امنيتي الجزاير موفق شدند اعتراضات مردمي را تا حدودي تحت كنترل درآورند. اما پس از اين كنترل نسبي اوضاع، شرايط بار ديگر رو به وخامت گذاشت و 5 شهروند مرد الجزايري خود را در پيروي از "محمد بوعزيزي "، شهروند تونسي كه خودكشي وي منجر به آغاز ناآراميها شد، به آتش كشيدند.
فارين پالسي نوشت: هرچند كه رژيم بوتفليقه رژيمي غيرمردمي و غيردموكراتيك است، اما به اندازه حكومت بنعلي در تونس سركوبگر نيست و اين امر شرايط را براي مخالفان رژيم در راستاي ترتيب دادن يك قيام بزرگ مردمي سختتر ميكند.
علاوه بر اين، نشانهاي از حمايت اتحاديههاي صنفي و گروههاي مخالف دولت از اعتراضات انجام شده به چشم نميخورد و اين اعتراضها بيشتر توسط جوانان بيكار انجام ميشود. شايد بهخاطر دچار نشدن به سرنوشت بنعلي باشد كه بوتفليقه براي دولت جديد تونس آرزوي موفقيت كرده است!
* فرعون 82 ساله مصر در مسير افول
فارين پالسي در تشريح اوضاع مصر به عنوان دومين كشور مدنظر اين نشريه براي پاي گذاشتن در مسيري كه تونس به آن رفت، نوشت: "حسني مبارك " سه دهه است كه قدرت را در مصر در دست دارد، چرا كه قانون مربوط به شرايط اضطراري به وي اين فرصت را داده است تا انتخابات را به هر نحوي كه ميخواهد دستكاري كند.
اما به نظر ميرسد كه قدرت در حال ليز خوردن از دستان اين "فرعون 82 ساله " است. شايعاتي كه مستمرا در خصوص اوضاع نامطلوب جسماني حسني مبارك منتشر ميشود، به رقابت بين "جمال مبارك "، پسر وي و "عمر سليمان "، رييس قدرتمند سازمان اطلاعات مصر، دامن زده است.
مصر نيز طي روزهاي اخير شاهد خودكشيهاي متعدد شهروندان به پيروي از محمد بوعزيزي بوده است. روز 18 ژانويه يك جوان 25 ساله به عنوان سومين نفر، خود را بر روي پشت بام منزلش در شهر اسكندريه به آتش كشيد. وي در اثر شدت جراحات جان باخت.
گزارشها حاكي از آن است كه پيش از اين جوان 25 ساله، يك وكيل 40 ساله نيز در قاهره پس از سر دادن شعارهايي در محكوميت افزايش قيمتها سعي در خودكشي كرد. پيش از او نيز فرد ديگري خود را در برابر ساختمان پارلمان به آتش كشيد؛ اما پيشبيني ميشود كه هر دو نفر زنده بمانند.
با وجود اين شرايط، "احمد ابوالغيط "، وزير امور خارجه مصر با لحني عصباني اظهارنظر كساني را كه معتقدند شرايط مصر قابل تسري به ديگر كشورهاست "بيمعني " دانسته و تصريح كرد كه اين اظهار نظرها ميتواند "به تعصبات دامن زده و شرايط را وخيمتر كند! " به نظر ميرسد كه ابوالغيط در انتخاب كلمات چندان دقت نكرده باشد!
به نوشته فارين پالسي، با وجود سخنان وزير خارجه، ساير بازيگران سياسي صحنه مصر نظر ديگري دارند. از جمله اين بازيگران "محمد البرادعي "، كانديداي احتمالي رياست جمهوري و مدير كل سابق آژانس بينالمللي انرژي اتمي است كه ميگويد با توجه به آنچه در تونس اتفاق افتاد، تغيير در مصر نيز اجتنابناپذير است!
* آشفتگي در ليبي
پس از بررسي شرايط الجزاير و مصر، فارين پالسي به سراغ ليبي رفته و نوشته است: دوران حكومت "سرهنگ معمر قذافي "، از تمامي كساني كه امروز در جهان حكومت را در دست دارند طولانيتر بوده است. وي در سال 1969 و با يك كودتاي نظامي به قدرت رسيده و كشور تحت حاكميتش همواره به عنوان يكي از بزرگترين ناقضان حقوق بشر و غيردموكراتيكترين كشورها شناخته شده است.
در اين كشور از آزادي مطبوعات هيچ خبري نيست و از احزاب مخالف نيز تنها يادگارهايي باقي مانده است. با "كتاب سبز قذافي " كه بيانگر فلسفه حكومتي اوست در ليبي همچون كتابي مقدس برخورد ميشود!
در ادامه اين گزارش ميخوانيم: با اين حال، طي چند سال اخير و پس از نابودي برنامه هستهاي، ليبي شاهد اندكي مدارا با مخالفان دولت بوده است كه باعث شده دولت ليبي تا حدودي كمتر از گذشته منفور جهانيان باشد. اين اصلاحات را بايد به "سيف "، پسر قذافي نسبت داد كه عقايدش تا حدودي نسبت به پدرش دموكراتيكتر است و بسياري از ناظران وي را جانشين معمر قذافي ميدانند.
فارين پالسي در بيان نشانههاي هشداردهنده در خصوص قيام مردمي در ليبي نوشت: هرچند كه به دست آوردن اطلاعات قابل اعتماد از داخل ليبي كار مشكلي است اما برخي گزارشها و ويدئوهاي منتشر شده در يوتيوب از اعتراضات مردمي در شهر "البيدا " حكايت دارند كه طي آنها جمعيتهاي معترض شعارهاي ضدحكومتي سر داده و در خيابانها آتشسوزي رخ داده است. در كشوري همچون ليبي اعتراضات خياباني واژهاي است كه حتي به گوش بسياري از افراد هم نرسيده است.
بهنظر ميرسد كه دولت ليبي براي جلوگيري از اعتراضاتي مشابه با آنچه در الجزاير و تونس در اعتراض به افزايش قيمت مواد غذايي رخ داد، براي واردات مواد غذايي تسهيلاتي قائل شده و برخي محدوديتها را از ميان برداشته است.
روز 15 ژانويه، قذافي در سخناني در خصوص وقايع تونس كه از تلويزيون ليبي پخش شد، قيام مردم تونس را مورد سرزنش قرار داد و همچنين از ويكيليكس بهخاطر انتشار مطالب نوشته شده توسط سفراي دروغپرداز انتقاد كرد. اسناد ويكيليكس در خصوص قذافي مطالب ناخوشايندي را دربرميگرفت، از جمله روابط وي با پرستار اوكرايني. بهنظر ميرسد، قذافي كه در يكي از آخرين سخنرانيهاي بنعلي با عبارت "برادر عزيز " مورد خطاب قرار گرفته بود، از وقايع تونس برداشتي كاملا شخصي داشته است.
فارين پالسي ادامه داد: علاوه بر اعتراضات مردمي در ليبي، بايد به آشفتگي وضعيت در خانواده قذافي نيز اشاره كرد. به نظر ميرسد كه تندروهاي ليبي همكاريهاي گستردهاي را با "متسم "، فرزند كوچكتر قذافي آغاز كردهاند كه رياست يكي از سازمانهاي امنيتي را در ليبي برعهده داشته و عليه اصلاحات انجام شده توسط سيف اقداماتي را صورت ميدهد. طي روزهاي اخير سيف مجبور شده است كه فعاليتهاي يك مركز حقوق بشر را كه تحت رياست خود او بود تعطيل كند و روزنامهنگاراني هم كه با وي در اين مركز همكاري داشتند، دستگير شدند!
ناآراميهاي بيشتر ميتواند فرصت را براي هر يك از برادران ايجاد كند تا ديگري را از ميدان به دركند.
*احتمال كم وقوع انقلاب در سودان
سودان چهارمين كشوري است كه تحليلگران فارين پالسي بسترهاي لازم را براي ايجاد قيام مردمي در آن مناسب ديدهاند. اين مجله آمريكايي در تشريح شرايط سودان مينويسد: "عمر البشير "، رئيسجمهور سودان، طي دو دهه حاكميت خود بر اين كشور به "استاد تفرقه انداختن و حكومت كردن " تبديل شده است. وي استادانه مخالفان خود را به جان هم انداخته و تهديدها بر ضد حكومت خود را خنثي ميكند.
15 سال اول حكومت عمر البشير به جنگ داخلي شمال و جنوب گذشت اما در دهه 2000 ميلادي شورشهاي دارفور به راه افتاد و بشير شبهنظاميان "جانجاويد " را تجهيز كرد تا به جنگ شورشيان دارفور بروند.
مناطق جنوبي سودان اكنون در انتظار نتايج يك همهپرسي هستند كه موضوع آن جدايي مناطق جنوبي از مناطق شمالي است. بشير قول داده است كه به نتايج انتخابات احترام بگذارد اما كسي مطمئن نيست كه وي بر سر قول خود بماند! وي در مناطق شمالي توانسته است با محدود كردن مطبوعات و سركوب مخالفان، راه را براي حاميان خود باز كرده و مردمي به نظر برسد. وي در انتخابات سال گذشته ميلادي و پس از كنار كشيدن مخالفين از ترس عادلانه برگزار نشدن انتخابات بار ديگر به رياست جمهوري برگزيده شد.
فارين پالسي افزود: بشير حتي در مناطقي كه به شكل سنتي افكار عمومي را در اختيار داشت در حال از دست دادن دوستان خود است. "حسن الترابي "، رهبر مخالفان تونس با تظاهرات روز 17 ژانويه پيامي را براي بشير مخابره كرد. وي در گفتگو با خبرگزاري فرانسه گفت: "آنچه در تونس روي داد يك يادبود است. اين همان چيزي است كه ميتواند در سودان اتفاق بيفتد. اگر هم اتفاق نيفتد، خونريزيهاي بسياري رخ خواهد داد. "
در واقع، عمر البشير عليرغم شخصيت قدرتمندي كه دارد، با مشكلات گستردهاي مواجه است. به نظر ميرسد كه منطقه جنوبي سودان در حال تجزيه از اين كشور است و اين دردسر بزرگي براي بشير خواهد بود، چرا كه بخش عمده منابع نفتي سودان، در بخشهاي جنوبي واقع شده است.
حتي در بخشهاي شمالي نيز نارضايتي از اوضاع اقتصادي رو به فزوني است. بشير در تلاش براي مقابله با كسري بودجه از طريق قطع يارانههاي سوخت و كالاهاي اساسي است اما افزايش قيمتهاي ناشي از اين تدبير، دانشجويان معترض را به خيابانها كشانده است.
با اين حال، هنوز به نظر نميرسد كه انقلابي در سودان در كار باشد. ترابي به همراه برخي ديگر از شخصيتهاي مخالف پس از اظهارات فوق دستگير شد و اين نشان داد كه بشير همچنان نفر اول سودان است.
* ملكه اردن بايد به فكر خانهاي در جده باشد
فارين پالسي اردن را به عنوان پنجمين كشور آماده خيزش مردمي معرفي كرده و نوشته است: "عبدالله دوم " پادشاه اردن، از مهمترين متحدين آمريكا در منطقه و از دلالان صلح ميان اسرائيل و تشكيلات خودگردان محسوب ميشود. عبدالله كه در آمريكا تحصيل كرده، چهارمين پادشاه از خاندان هاشمي است كه پس از جنگ دوم جهاني بر اردن حكومت ميكند.
اين مجله آمريكايي افزود: پارلمان جديد اردن كه تا حدي غيرقابل پيشبيني است و همچنين مشكل بيكاري كه درصد آن اكنون در اردن دورقمي شده است، برخي تحليلگران را بر آن داشته است كه نسبت به بقاي عبدالله دوم در راس قدرت ابراز ترديد كنند.
فارين پالسي در بيان نشانههاي بحران در اردن تصريح كرد: در روز 16 ژانويه، 3000 اردني در مقابل پارلمان اين كشور گرد آمده و نسبت به سياستهاي اقتصادي رژيم اين كشور اعتراض كردند. برخي از پلاكاردهاي حمل شده در اين تظاهرات شامل جملاتي همچون : "اردن تنها براي ثروتمندان نيست؛ نان خط قرمز ماست و از خشم و گرسنگي ما آگاه باشيد! " را شامل ميشدند.
دولت "سمير رفاعي "، نخستوزير اردن كه تظاهركنندگان خواستار استعفاي آن بودند قول داده است تا 225 ميليون دلار يارانه اضافي را صرف كالاهاي اساسي همچون شكر و برنج كند.
بنابراين گزارش، تظاهراتكنندگان از ترس بهكارگيري خشونت از سوي نيروهاي امنيتي از بهكاربردن شعارهايي كه مستقيما نظام پادشاهي اين كشور را هدف قرار ميداد، اجتناب كردند.
"رينا "، ملكه اردن كه در يك پيام اينترنتي ابراز داشته بود كه وقايع تونس را از نزديك تعقيب كرده و براي آرامش و ثبات اين كشور دعا ميكند، با پاسخ تندي از سوي كاربران اردني مواجه شد. يكي از اين كاربران به وي هشدار داد كه بايد به دنبال منزلي در شهر جده واقع در عربستان سعودي براي خود و همسرش باشد. جده همان جايي است كه اكنون رئيسجمهور معزول تونس در آن منزل گزيده است.
گروههايي از دانشجويان و جوانان پرشور انقلابي و مسلمان تونس در صددند تا با ايجاد حزبي به نام "حزب الله " فعاليتهاي خود را در اين كشور، سازماندهي و به صورت كاملاً مردمي ساماندهي نمايند.
در پي وقوع انقلاب اسلامي در تونس و سقوط ديكتاتور "زين العابدين بن علي "رئيس جمهور مخلوع و فراري اين كشور ، برخي از منابع آگاه خبر مي دهند گروههايي از دانشجويان و جوانان پرشور انقلابي و مسلمان اين كشور، در صددند تا با ايجاد حزبي به نام "حزب الله " فعاليتهاي خود را در اين كشور، سازماندهي و به صورت كاملاً مردمي ساماندهي نمايند.
"جميل بن علوي " يكي از فعالان دانشجويي در گفتگويي با خبرنگار فارس اظهار داشت: الگوهاي پيشرفته انقلابي و اسلامي نظير حزب الله لبنان ميتواند دورنماي اميدبخش و روشني براي تونس باشد.
وي با ابراز اميدواري از رشد اسلامگرايي در تونس گفت: آينده اين كشور از آن جوانان مسلمان و انقلابي است.
بسياري از تحليلگران، آينده تونس را به دليل نداشتن رهبري واحد مبهم توصيف ميكنند، اما به نظر ميرسد بازگشت «شيخ راشد الغنوشي» رهبر مسلمانان تونس بتواند اميد اسلامگرايان اين كشور را پررنگتر كند.
«راشد الغنوشي» در سال 1941 در روستايي كوچك در جنوب تونس متولد شد. وي مدارج تحصيلي را به ترتيب در «الخلدونيه»، «قاهره»، «سوريه» و «پاريس» گذراند، اما به دليل مشكلات خانوادگي، تحصيل در اروپا را رها كرد و به تونس بازگشت و به عنوان استاد فلسفه مشغول به كار شد.
وي پس از چندي با «عبدالفتاح مورو» و «حميده النيفر» و «صلاحالدين جورشي» آشنا شد. اين هسته چهار نفره با «جمعيت پاسدار قرآن كريم» همكاري ميكرد. در سال 1970 اولين حلقه درس و بحث اين هسته كه حدود 30 تا 35 هزار نفر را در بر ميگرفت در مسجد «سيدي يوسف» تشكيل شد. اكثر اين افراد دانشجويان جواني بودند كه در آكادمي ابنشرف در مقطع ليسانس شاگرد شيخ الغنوشي بودند.
از آغاز دهه 60 دولت تونس توانسته بود تمام وابستگان به مدرسه زيتونيه را با خود همراه كند. نسل جديد جنبش اسلامي به رهبري شيخ راشد الغنوشي به شيوخ زيتونيه ايراد ميگرفتند و آنان را نسلي ميدانستند كه امانت الهي خود را حفظ نكرده و در مورد كشور كوتاهي كرده و آن را به سكولارها تحويل دادهاند. كتاب «جنبش اسلامي تونس» در اين مورد از زبان شيخ الغنوشي ميگويد: «ما ديگر به بازماندگان مدرسه زيتونيه به عنوان الگويي كه بايد از آنها تبعيت شود؛ نمينگريم. ما به سيد قطب، حسن البنا و مودودي چشم دوختهايم. شيوخ ما آنها هستند، زيرا پرچم اصلاحات اسلامي را برافراشتهاند. من به دنبال ابزار مبارزه و به دنبال كسي هستم كه به او به عنوان اصلاحطلبي كه بر ضد سكولاريسم و فساد وارد جنگ ميشود، اقتدا كنم.»
راشد الغنوشي با انتشار ماهنامه «المعرفه» در اوائل سال 1970 نخستين هستههاي حركت اسلامي تونس را تشكيل داد و به همين دليل با مشكلات فراواني مواجه شد. او حتي تا پاي چوبه دار رفت، اما سرانجام به خارج از كشور تبعيد شد.
وي در سال 1980 براي اولينبار زندان سياسي را تجربه كرد و پس از آزادي از زندان، به كشورهاي حاشيه خليج فارس، ايران، سودان و لبنان سفر كرد.
اين رهبر انقلابي مسلمان تأليفاتي در زمينه مسائل اجتماعي و فلسفي اسلامي دارد كه بعضي از آنها در كشورهاي مصر، سودان، تونس، الجزاير، تركيه، فرانسه و ايران چاپ و منتشر شده است.
وي هماكنون در لندن و در تبعيد به سر ميبرد و با توجه به تحولات اخير كشور تونس، قصد رجعت به زادگاهش را دارد. البته نبايد وي را به دليل تشابه اسمي با «محمد الغنوشي» رئيسجمهور موقت و فعلي تونس اشتباه گرفت.
به همين مناسبت و براي آشنايي بيشتر با اين رهبر انقلابي مسلمان، معرفي دو كتاب وي به نامهاي «حركت امام خميني و تجديد حيات اسلام» و «مسأله فلسطين و ماهيت طرح صهيونيسم» در پي ميآيد:
* حركت امام خميني و تجديد حيات اسلام
كتاب «حركت امام خميني و تجديد حيات اسلام» نوشته راشد الغنوشي، رهبر حركت اسلامي «النهضه» تونس است كه به همت آيتالله سيدهادي خسروشاهي ترجمه و به جامعه فرهنگي كشور ارائه شده است.
به گزارش مركز بررسي هاي اسلامي قم، مقالات اين كتاب به مناسبتهاي مختلف به همت استاد خسروشاهي، ترجمه و در روزنامه اطلاعات منتشر شده است و به مناسبت پانزدهمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، به صورت كتاب مستقلي توسط انتشارات موسسه اطلاعات روانه بازار كتاب شده است.
مباحث كتاب درباره انقلاب اسلامي ايران و رهبري اين حركت است كه از ديدگاه مولف، موجب تجديد حيات جهان اسلام در عصر ما گرديده است و به همين دليل، مترجم نام اين كتاب را «حركت امام خميني و تجديد حيات اسلام» انتخاب نموده است.
اين كتاب از يك مقدمه (درباره مؤلف و كتاب) و چهار بخش تشكيل شده است. بخش اول اين كتاب «امام خميني و رهبري حركت هاي اسلامي، اخوان المسلمين، جماعت اسلامي و حركت اسلامي ايران» نام دارد كه نويسنده به مقايسه تطبيقي سه حركت اسلامي برجسته معاصر در جهان اسلام ميپردازد و برجستگيها و تمايزات امام خميني و انقلاب اسلامي را نسبت به ديگر حركتهاي اسلامي معاصر به اثبات ميرساند.
مقاله «انقلاب اسلامي ايران، پيشتاز حركت جهاني اسلام» بخش دوم و مقاله «تجديد حيات اسلام: حاكميت علما يا روشنفكران» عنوان بخش سوم كتاب حاضر را تشكيل ميدهند. بخش چهارم كتاب هم گفتوگوي نشريه «العقيده» الجزيره با راشد الغنوشي درباره حركت اسلامي تونس و ايران اسلامي است كه طي آن ديدگاههاي حركت اسلامي «النهضه» درباره انقلاب اسلامي ايران تبيين ميشود.
انتشارات اطلاعات كتاب «حركت امام خميني و تجديد حيات اسلام» را در 128 صفحه و در قطع رقعي، براي نخستين بار در سال 1372 و براي مرتبه دوم در سال 1377 چاپ كرد.
* مسأله فلسطين و ماهيت طرح صهيونيسم
كتاب «مسأله فلسطين و ماهيت طرح صهيونيسم» نوشته راشد الغنوشي با ترجمه آيتالله سيدهادي خسروشاهي از سوي دفتر نشر فرهنگ اسلامي منتشر شده است.
به گزارش مركز بررسيهاي اسلامي قم، تحليلهاي سياسي اين كتاب، در اوائل دهه 80 ميلادي توسط شيخ راشد الغنوشي، رهبر حركت اسلامي «النهضه» تونس به عنوان تحليلهاي «درون تشكيلاتي» براي مطالعه كادرهاي حركت اسلامي نوشته شده است.
اين تحليلها در ايام حضور آيتالله خسروشاهي در ايتاليا به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در واتيكان، به دست وي ميرسيد و چون حركت «الاتجاه الاسلامي» غنوشي تحت فشار شديد رژيم «حبيب بورقبيه» بود، خسروشاهي ترجمه و نشر اين مطالب را در آن زمان صلاح ندانست. چرا كه غنوشي به علت هواداري علني از انقلاب اسلامي و رهبري آن حضرت امام خميني (ره) تحت تعقيب قانوني بود.
اين تحليلها كه به تناسب حوادث منطقه نوشته شده، با توجه نقش مثبت سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) در آن دورانها، به ظاهر لحن دفاع از سازمان را دارد ولي تحليلهاي بعدي ـ كه پس از آغاز سازشكاري رهبري پترو دلار فلسطيني نوشته شده ـ روشنگر حقايق و افشاگر ماهيت ماكياولسيتي سياستبازان فلسطيني است.
نسخه عربي اين كتاب با عنوان «قضية فلسطين بين مفترق طريقين» و با امضاي مستعار «الاستاذ معاذ صابر» منتشر شد. مجموعه مباحث اين كتاب، ديدگاههاي حركت اسلامي تونس را درباره فلسطين، اسرائيل، ارتجاع عرب، ماهيت رژيم فاشيستي سرهنگهاي حاكم بر تونس مانند حبيب بورقبيه، انتفاضه و انقلاب اسلامي ايران نشان ميدهد.
اين كتاب در 6 بخش تنظيم و تدوين شده است كه مسأله فلسطين بر سر دوراهي، كنفرانس فاس (ارزيابي و تحليل نتايج اين كنفرانس)، تجربههاي مثبت و منفي انقلاب فلسطين، ماهيت طرح صهيونيستي، از كجا آغاز كنيم؟ و مركزيت مسأله فلسطين، عناوين آن هستند.
متن عربي اين كتاب فاقد سه بخش آخر است كه «ماهيت طرح صهيونستي» متن سخنراني استاد غنوشي در «كنفرانس اسلامي فلسطين» تهران و «از كجا آغاز كنيم؟» متن سخنان وي در ميزگرد «انديشههاي امام خميني درباره فلسطين» است كه در بهمن 1369 با حضور علامه سيد محمدحسين فضلالله (ره)، شيخ عبدالعزيز عوده و احمد جبرئيل در تهران برگزار شد كه ترجمه سخنراني راشد الغنوشي به تناسب موضوع كتاب و براي تكميل به آن افزوده شده است.
«مركزيت مسأله فلسطين» هم ترجمه گفتوگوي هفتهنامه العقيدة چاپ الجزائر (شماره 32) با الغنوشي پس از مراجعت وي از «كنفرانس اسلامي تهران درباره فلسطين» است و وي ضمن معرفي حركت اسلامي «النهضة» تونس و فعاليتهايش، حقايقي را درباره فلسطين و كنفرانس اسلامي تهران بيان ميدارد.
نخستين چاپ كتاب «مسأله فلسطين و ماهيت طرح صهيونيسم» در 142 صفحه، قطع رقعي و شمارگان 5000 نسخه از سوي دفتر نشر فرهنگ اسلامي منتشر شده است.
سفير سودان در لبنان ضمن بررسي و تشريح چالشها و مشكلات گسترده جنوب سودان در مرحله بعد از همه پرسي اين منطقه، از تجزيه كشورهاي جهان عرب به 32 كشور توسط آمريكا خبر داد.
"ادريس سليمان " در ابتداي گفتوگوي تفصيلي خود با برنامه "ماذا بعد " شبكه تلويزيوني "المنار " لبنان به تاريخچهاي از نقش ويرانگر استعمار درگذشته و حال حاضر در آفريقا پرداخت و اظهار داشت: استعمار درجدايي احتمالي جنوب سودان نقش دارد و اين امر در راستاي راهبرد استعمار براي جدا كردن شمال آفريقاي عربي و مسلمان از آفريقاي سياه [در جنوب] صورت مي گيرد و اكنون ملاحظه مي كنيد كه شايد اين رويكرد استعماري باعث جدايي جنوب سودان شود.
*نقش ويرانگر استعمار در تاريخ آفريقا
وي افزود: مشكلات بين شمال و جنوب در امتداد قاره آفريقا وجود دارد و استعمار از طريق سياستها، روي كار آوردن دولتها و تدوين قوانين براي جدا كردن شمال آفريقاي عربي و مسلمان از آفريقاي سياه تلاش كرده است.
*استعمار و تغيير زبان و رسمالخط مردم آفريقا
سليمان تصريح كرد: همه آفريقا، قاره اسلام بود زيرا وقتي استعمارگران به آفريقا آمدند از هر سه آفريقايي دو نفر عربي صحبت مي كردند و مسلمان بودند و 40 زبان آفريقايي با رسم الخط عربي نوشته مي شد اما استعمار رسم الخط همه اين زبان ها را به لاتين تغيير داد و سعي كرد ديوارهاي تمدني ايجاد كنند و بين يك تمدن با تمدن ديگر جدايي ايجاد كنند زيرا هدف استعمارگران منزوي كردن جهان عرب و سپس از بين بردن آن در مرحله بعدي بود.
وي گفت: بين مردم شمال و جنوب سودان اصلا تفاوتي وجود ندارد و گفته مي شود مردم شمال سودان عربي و مسلمان و مردم جنوب سودان آفريقايي و زنگي و مسيحي هستند كه اين گفته درست نيست زيرا اجداد همه مردم سودان، از جنوب اين كشور هستند زيرا اعراب وقتي به سودان آمدند با ساكنان آن پيوندهاي خويشاوندي برقرار كردند.
خبرنگار شبكه تلويزيوني المنار اين سوال را مطرح كرد كه با توجه به اينكه در منطقه جنوب سودان 56 اصل و نسب و 567 گروه زيرمجموعه آن و 180 زبان و لهجه وجود دارد و 65 مردم آن پيرو دين هاي سنتي و 17 درصد مسلمان و 18 تا 20 درصد مسيحي هستند، به نظر شما وضعيت جنوب سودان در صورت جدايي چگونه خواهد بود و آيا با اين ساختار مي تواند همزيستي داشته باشد ؟
* بلاتكليفي صدها هزار خانوادهها؛ پيامد جدايي سودان
سفير سودان اين باره گفت: يكي از اشكالات جدايي احتمالي جنوب و شمال سودان از يكديگر اين است كه صدها هزار نفر از خانواده ها نمي توانند به سادگي درباره سرنوشت خود تصميم بگيرند زيرا چه بسا پدر خانواده شمالي و مادر خانواده از اهالي جنوب سودان باشد و درهمين حال تعدادي از قبايل نيز در طول مرز شمال و جنوب ساكن هستند كه همه اينها، موضوعاتي در هم آميخته هستند كه نمي توان آنها را از هم جدا كرد.
وي گفت: ما در جنوب سودان هيچ نقطه مشتركي نداريم كه باعث وحدت بين جنوبيها شود و بتواند براي آنها انسجام و اتحاد ايجاد كند. در حال حاضر تنها زباني كه عوام و فرهنگيان جنوب سودان با آن سخن مي گويند، زبان عربي است و همه آن را مي شناسند اما اينكه مسئولان جنوب تلاش كنند زبان انگليسي را بر مردم تحميل كنند، اين تلاشي غيرطبيعي است زيرا تنها اندكي از فرهنگيان يا كساني كه كمي تحصيلات دارند، به زبان انگليسي صحبت مي كنند و برخلاف اين گفته كه جنوبيها مسيحي هستند، بايد بگويم كه يك سوم جنوبي ها مسيحي، يك سوم ديگر مسلمان و يك سوم ديگر از دهها اديان مختلف سنتي آفريقايي هستند.
سليمان افزود: در جنوب سودان، همه به يك زبان واحد سخن نمي گويند بلكه به 48 زبان صحبت مي كنند و حتي الان، اگر ارتش جنوب سودان بخواهد دستوري را به واحدهاي خود بدهد، ناگزير است كه از زبان عربي استفاده كند زيرا همه اين زبان را مي دانند اما اگر خواسته باشد آن را به زبان انگليسي و يا ساير زبان هاي جنوب سودان ابلاغ كند، اندكي آن را مي فهمند.
*اختلافات بين قبايل جنوب سودان
وي گفت: بنابراين بايد گفت كه نه عامل ديني و نه عامل زباني و نه حتي قوميت مي تواند باعث ايجاد وحدت و انسجام در جنوب سودان شود زيرا اختلافات زيادي بين قبايل جنوب سودان وجود دارد و هيچ عامل انسجام بخشي بين يكصد قبيله ساكن در جنوب سودان وجود ندارد لذا معتقدم كه جنوب سودان با اين شرايط در گرداب بزرگي خواهد افتاد.
سليمان گفت: مسئولان جنوب سودان به خاطر اين وضعيت در تنگنايي واقعي گرفتار خواهند شد و دركنار اين موارد، بايد به وضعيت نابسامان ساختار زيربنايي جنوب سودان نيز اشاره كرد.
* عوامل خارجي پشت پرده تجزيه سودان
وي افزود: ما در شمال سودان تاكيد كرده ايم كه بهترين ياري دهنده به برادران جنوبي خود در صورت تصميم آنها براي جدايي خواهيم بود؛ با وجود اينكه مي دانيم كه درپس پرده اين تصميم عوامل خارجي قرار دارند و مي دانيم كه عوامل خارجي درپس پرده جدايي جنوب هستند.
سفير سودان در لبنان گفت: اما با همه اين وجود، اگر همه پرسي با شفافيت، سلامت و درستي برگزار شود، ما اعلام كرده ايم كه بهترين ياري دهنده به اين كشور در صورت جدا شدن جنوب خواهيم بود.
وي در ادامه تشريح مشكلات منطقه جنوب سودان در صورت جدايي احتمالي گفت: كشور جنوب سودان به دهها سال زمان نياز خواهد داشت تا به يك كشور [حقيقي] تبديل شود و به ميليون ها دولار پول براي ساختن امور زيربنايي خود و خدمات آموزشي و بهداشتي و آب و برق نياز خواهد داشت .
* اختلاف شمال و جنوب سودان درباره منطقه "ابيه "
سليمان درباره وضعيت منطقه "ابيه " و اختلافات بين شمال و جنوب سودان درباره اين منطقه گفت: ما شاهد تلاشي براي گمراه كردن افكار عمومي هستيم مثلا رسانه هاي گروهي غربي مي گويند كه منطقه ابيه يك منطقه نفت خيز است درحالي كه آنها مي دانند منطقه ابيه نفت خيز نيست. ميزان توليد نفت درحال حاضر در ابيه سه هزار بشكه در روز است و اين ميزان اندك توليد نفت نمي توان اين منطقه را منطقه اي نفت خيز دانست بلكه برعكس مناطق پيرامون ابيه، نفت خيز است.
وي گفت: بنابراين حقيقت اين است كه وقتي ما توافقنامه صلح را در سال 2005 ميلادي با جنوب سودان امضا كرديم، از سه منطقه داراي شرايط خاص سخن گفته شد و جنبش خلق سودان اصرار داشت كه درباره آنها مذاكره صورت گيرد كه اين سه منطقه شامل منطقه "نيل آبي "، منطقه "جنوب كردفان " و منطقه ابيه است و از همين رو، سه پروتكل براي هريك از اين مناطق امضا شد تا براساس آن رفتار شود.
سفير سودان در لبنان افزود: در پروتكل مربوط به منطقه ابيه برحق شهروندان اين منطقه براي شركت در همه پرسي در زمان برگزاري آن تاكيد شد و در آن از حق شهروندان ابيه براي تعيين سرنوشت خود سخن گفته شد؛ حال خواه جنوب از شمال سودان جدا شود يا نشود. يعني اينكه آيا به مديريت "بحر غزال " در جنوب ملحق شوند يا به صورت يك مديريت مستقل در شمال سودان باقي بمانند.
وي گفت: در منطقه ابيه دو قبيله اصلي زندگي مي كنند؛ يكي قبيله "دنكا نوق " است كه قبيله اي جنوبي به شمار مي رود و ديگري قبيله "مسيره " است كه قبيلهاي شمالي به شمار مي رود و براساس پروتكل مربوطه قرار بود وقتي زمان همه پرسي فرا برسد، همگان راي بدهند اما به نظر مي رسد كه برادران در جنوب سودان و جنبش خلق مي خواستند كه مسائل را پيچيده كنند و گفتند كه ما اعطاي حق راي دادن به ساير شهروندان سوداني ساكن اين منطقه را نمي پذيريم.
سليمان افزود: برادران جنوبي و جنبش خلق براي اينكار خود بهانه هايي مطرح مي كنند، از جمله اينكه، قبيله مسيره در طول سال در منطقه ابيه سكونت ندارند. هرچند اين گفته درست است زيرا افراد اين قبيله پرورش دهنده احشام هستند و در فصل تابستان از منطقه ابيه به منطقه جنوب سودان كوچ مي كنند، اما اگر به آنها حق شهروندني در منطقه ابيه داده نشود، پس حق شهروندي دركجا بايد به آنها داده شود؟ بايد به آنها در منطقه جنوب كه در فصل تابستان به آنجا كوچ مي كنند، حق شهروندي اعطا شود اما مسئولان جنبش خلق به آنها حقوق شهروندي نمي خواهند بدهند زيرا آنها جنوبي نيستند.
وي ادامه داد: جاي شگفتي دارد كه آنها [مسئولان جنوب] نمي خواهند به اين قبيله سوداني نه حق شهروندي در منطقه ابيه را بدهند و نه در جنوب سودان. يعني نه به آنها حق شهروندي در ابيه مي دهند به اين بهانه كه آنها كوچ مي كنند و نه حق شهروندي در جنوب مي دهند به اين بهانه كه آنها جنوبي نيستند و اين يك معضل به شمار مي رود
خبرنگار شبكه تلويزيوني المنار در ادامه با اشاره به قرارداد شوم "سايس -پيكو " بين فرانسه و انگليس كه جهان عرب را درگذشته تقسيم كرد، اين سوال را از سفير سودان پرسيد كه آيا معتقديد ما در چارچوب "سايس پيكوي " جديدي قرار داريم؟
*طرح آمريكا و رژيم صهيونيستي براي تجزيه كشورهاي عربي
سليمان در پاسخ گفت: بله، درحال حاضر تلاشي براي توليد دوباره سايس پيكو وجود دارد. بايد بگويم كه سايس بيكو در گذشته در جنوب سودان آغاز شد، يعني در آن زمان ارتش هاي فرانسه و انگليس درخود همين منطقه جنوب با هم درگير شدند و اين امر باعث مذاكره بين انگليس و فرانسه شد كه بعد از چند سال به توافق بين وزيران امور خارجه دو طرف براي تقسيم جهان عرب منجر شد و اين منطقه تقسيم شد.
* "سايس-پيكو "ي ديگر براي تجزيه اراضي عربي در خاورميانه
كشورهاي انگليس، فرانسه و روسيه با امضاي قرارداد محرمانه در سال 1946 ميلادي به نام قرارداد "سايس پيكو " اراضي عربي در خاورميانه را بين خود تقسيم كردند. براساس اين قرارداد، فرانسه منطقه اي را براي خود برداشت كه شامل سوريه بود و انگليس نيز منطقه اي را شامل عراق جنوبي به همراه حيفا و عكا در درياي مديترانه را براي خود برداشت و درخصوص اراضي بين اين دو منطقه نيز توافق شد كه جايي براي يك كشور عربي در آينده باشد كه بخش شمالي آن تحت كنترل فرانسه و بخش جنوبي آن تحت كنترل انگليس قرار داشته باشد و درخصوص فلسطين توافق كردند كه در آن يك مديريت بين المللي كار كند.
اين قرارداد نام خود را از مارك سايكس ديپلمات انگليسي و فرانسوا جورج - بيكو ديپلمات فرانسوي گرفت چرا كه آنها به اين قرارداد را بستند.
*تقسيم و تجزيه جهان عرب به 32 كشور
سفير سودان در ادامه گفتوگوي خود با شبكه تلويزيوني المنار گفت: الان گويي در مسئله جنوب سودان، استعمار نوين و قدرت هاي امپرياليستي و نمايندگي آمريكا مي خواهند نقشه ها را در اين منطقه دوباره ترسيم كنند. آمريكا به اين رويكرد روي آورده است و در پژوهش هاي منتشر شده در مجله وزارت دفاع آمريكا و فارين پالسي و مراكز پژوهشي آمريكايي سخن از تقسيم و تجزيه جهان عرب به 32 كشور و تقسيم و تجزيه شاخ آفريقا و آفريقاي مركزي و غرب آفريقا آمده است. اين پژوهشها موجود است.
*تجزيه جهان عرب با هدف امنيت بيشتر اسرائيل
وي گفت: اين پژوهش ها همچنين به اسرائيل خدمت مي كند و هم اكنون اسرائيل نيز وارد جريان شده است و با آن همراهي مي كند زيرا تقسيم و تجزيه جهان عرب به معناي امنيت بيشتر براي اسرائيل خواهد بود لذا بين اين دو راهبرد [راهبرد آمريكا و رژيم صهيونيستي] همخواني وجود دارد و ما الان شاهديم كه درمسير سايس پيكوي جديدي و كنفرانس برلين جديدي قرار داريم كه آفريقا را تجزيه و تقسيم كرد.
دركشوري با مساحت 320000 كيلومتر مربع وجمعيتي بالغ بر 27 ميليون نفر واقع در جنوب غرب آسياكه شغل اكثر مردمانش كشاورزي در مزارع موز، اناناس وكائوچو ويا صيد ماهي بوده وتا قبل از سال 1981 اكثرا" در روستاها وجنگلها ودر پائينترين سطح امكانات زندگي ميكردند و درآمد سرانه هر نفر كمتر از 100 دلار بود ومناقشات وجنگهاي مذهبي ناشي از وجود 18 دين ومذهب ونژاد كشوررا بشدت نا امن نموده بود خداوند شخصي را بعنوان هديه برايشان فرستاد كه كسي نبود به جز mahadir bin mohamat ، يا همان مهاتير محمد كه تمام دنيا اورا با اين نام ميشناسند وبه او احترام ميگذارند .
مهاتير كوچكترين عضو خانواده 11 نفره اي بود كه شغل معلمي پدرش تكافوي برآوردن آرزوي پسرش مهاتير جهت خريدن دوچرخه براي رفت وآمد به دبيرستان را نميكرد بنابراين مهاتير جهت برآورده نمودن آرزويش شروع به فروختن موز در خيابان بعد از اتمام اوقات مدرسه نمود. مهاتير پس ازاتمام دبيرستان وارد دانشگاه پزشكي كشور همسايه سنگاپور شده وهمزمان مسئوليت اتحاديه دانشجويان مسلمان آن دانشگاه را برعهده گرفت.
سال 1953 پس از فارغ التحصيلي به كشورش بازگشت وبعنوان پزشك جراح به استخدام نيروهاي انگليسي كه كشورش را اشغال كرده بودند درآمد ، پس از خروج نيروهاي انگليسي ودر سال 1957 با افتتاح مطبي شروع به طبابت نموده ونيمي از وقتش را صرف معالجه رايگان افراد فقير نمود
در سال 1964 به مدت 5 سال بعنوان نماينده در مجلس ملي فعاليت نمود ودر سال 1970 كتاب معروف خود بنام " آينده اقتصادي مالزي " را به رشته تحرير درآورد كه همين كتاب بعدها پايه واساس تفكرات آن مرد جهت تحول اقتصادي كشورش گرديد.
بهرحال مهاتير در سال 1974 بعنوان سناتور وارد مجلس سناودر سال 1975 بعنوان وزير آموزش وپرورش وسپس نيابت نخست وزير وبالاخره در سال 1981 به سمت نخست وزيري نائل گرديد.
تكرار ميكنم سال 1981 يعني سال شروع انقلاب اقتصادي يك جراح در مالزي!!
ولي پرسش اساسي اين است كه آن جراح ماليزيايي چه كاري انجام داد ؟!!!
اول : نقشه آينده مالزي را ترسيم نمود و اولويتها ، اهداف ونتايجي را كه ميبايست در طي مدت 10 سال وبعد 20 سال ونهايتا تا سال 2020 به آنها دست يابند را مشخص نمود.
دوم : تصميم گرفت كه آموزش همگاني وتحقيقات علمي اولين اولويت ودرراس برنامه ها قرار گيرند ، بنحوي كه بيشترين ميزان بودجه واعتبار رابراي آموزش همگاني وكسب مهارتهاي فني- ريشه كني بي سوادي واز همه مهمتر آموزش زبان انگليسي وتحقيقات علمي اختصاص داد. مهاتير در همان سالها هزاران نفر از دانشجويان را با پرداخت بورسيه به بهترين دانشگاههاي جهان اعزام نمود.
سوم : استراتژي وبرنامه هاي خودرا بصورت كاملا شفاف و با صداقت با مردم كشورش در ميان گذاشت ،آنان را بانظام مالياتي جديد كه مسيركشور را بسوي انقلاب اقتصادي هموار ميكرد آشنا نمود واز همه مهمتر از مردم دست ياري طلبيد . مردم نيز چون اورا صادق ديدند باورش كردند وهمراه ودنباله رو گرديدند بنابراين در اولين سال اقدام به كاشت يك ميليون اصله درخت روغني نمودند كه همين امر طي تنها دو سال مالزي را بعنوان بزرگترين و اولين كشور توليد كننده وصادر كننده روغن درختي به دنيا معرفي نمود .
مهاتير تصميم گرفت صنعت جهانگردي مالزي را طي 10 سال به درآمد 20 ميليارد دلاري در عوض درآمد 900 ميليوني سال 81 برساند اين درحاليست كه درآمد حال وحاضر مالزي از صنعت جهانگردي 34 ميليارد ميباشد وي براي رسيدن به اين هدف پادگانهاي نظامي ژاپني را كه از سالهاي جنگ جهاني دوم در كشور مالزي باقي مانده بودند را به مناطق جهانگردي شامل انواع بازيهاي تفريحي ، ورزشي و فرهنگي تبديل نمود تا مالزي مركزي جهاني براي برگزاري مسابقات بين المللي اتومبيل راني ، اسب سواري و بازيهاي آبي تبديل گردد او همچنين كولالامپور را مقر اصلي كنفدراسيون فوتبال آسيا قرارداد .مالزي در سال 1996 با رشدي معادل 46% نسبت به سالهاي قبل از آن در زمينه صنعت برق والكترونيك خودرا بعنوان يكي از صادر كنندگان لوازم برقي والكترونيكي به دنيا معرفي نمايد.مهاتير محمد با وضع قوانين شفاف و ضوابط مشخص درهاي اقتصادي كشور را بسوي سرمايه گزاران خارجي گشود وبا تاسيس شركت عظيم پتروناس در برجهاي دوقلوي كولالامپوربازار بورسي با يك ميليون دلار معامله در روز پايه ريزي نمود.
تاسيس بزرگترين دانشگاه اسلامي دنيا گامي ديگر جهت جذب نخبگان علمي داخلي وخارجي از تمام نقاط دنيا علي الخصوص كشورهاي اسلامي بود وي توانست با تاسيس پايتخت اداري جديد بنام پاتوراجايا با دو ميليون نفر جمعيت در كنار پايتخت تجاري ( كولالامپور ) هم از نظر سياحتي و هم تقسيم كار و با تاسيس دو فرودگاه جديد ومدرن ودهها جاده واتوبان سريع السير رفت وآمد جهانگردان وسرمايه گزاراني كه از كشورهاي چين- هند وحاشيه خليج فارس وباقي نقاط دنيا با آن كشور سفر ميكردند را تسهيل بخشيد.
بطور خلاصه بايد گفت حاج مهاتير محمد طي مدت 21 سال يعني از سال 1981 تا 2003 موفق گرديد كشوري فقير با درآمد سرانه 1000 دلار را به كشوري توسعه يافته با درآمد سرانه 16000 دلار در سال و ميزان سرمايه گذاري را از 3 ميليارد به 98 ميليارد دلار وميزان صادرات رابه رقم قابل توجه 200 ميليارد دلار برساند . مهاتير محمد در سال 2003 با اراده شخصي تصميم به كناره گيري از قدرت وسپردن زمام امور كشور به نيروهاي جوان وتازه نفس گرفت . عليرغم درخواست مردم كشورش مبني بر ماندن بر مسند قدرت ،او تصميم خودرا گرفته بودوبدون اينكه بخواهدفردي از افراد خانواده اش را به قدرت برساند ويا حكومت را موروثي كند بطور كلي از دنياي سياست كناره گيري نمود تا جانشينان او بتوانند آرزوي طراحي شده او بنام مالزي بيست.... بيست .... يا مالزي در 2020 را كه در آن مالزي بعنوان چهارمين قدرت اقتصادي آسيا پس از ژاپن– چين – وكره تبديل گردد را به واقعيت تبديل نمايند .مهاتير در نهضت اقتصادي خويش هيچگاه منتظر كمكهاي آمريكا وكشورهاي اروپائي نماند بلكه توكل او ابتدا بر قدرت لايزال الهي سپس بر اراده وپشتكار خود واز همه مهمتر عزم واراده وحمايت مردم كشورش قرار داشت .
اينچنين بود كه يك موز فروش ويا بعبارتي پزشك جراح توانست با مهارت وعشق عميق به كشور ومردمش وپشتكار عالي مالزي را از يك موش به يك ببر آسيائي تبديل نمايد