شهید والامقام موسی بنائی است , در تاریخ 1335/1/10 در یک خانواده مذهبی بدنیا آمده است ,دارای تحصیلات راهنمائی بوده و هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی جهت خدمت در نیروی هوائی به پایگاه نیروی هوائی در بندر عباس اعزام شده است پس از اندک زمانی راهی پایگاه دوم شکاری در تبریز شده است .همین!!
جنگ نابرابر عراق علیه ایران اسلامی در 31 شهریور 1359 آغاز شده و او که برای دفاع از کیان اسلامی ایران سر از پا نمیشناسد بهمراه شهید والامقام اسلام کامران ملک زاده راهی شهر سوسنگرد میگردد , حلقه محاصره سوسنگرد تنگ تر و تنگ تر میشود , در کنار سایر نیروهای آذربایجانی که در شهر حضور دارند به دفاع از سوسنگرد می پردازد , در آزادسازی شهرهای سوسنگرد , هویزه و بستان حضور فعالی د ارد , در این فضای مملو از عطر مقاومت و شهادت با شهید مصطفی الموسوی آشنا می شود , از این به بعد در سنگر مخابرات و برقراری ارتباط مخابراتی تیپ عاشورا سر از پا نمی شناسد , با جایگاهی که در مخابرات تیپ برای خودباز میکند در کنار آقامصطقی الموسوی در ساماندهی و برقراری ارتباط مخابراتی آن یگان تلاش میکند , در عملیات رمضان و در خط مقدم جبهه نقش بسیار تعیین کننده ای را ایفاء میکند , در تمامی اسناد باقی مانده از دوران دفاع مقدس از عملیات رمضان بویژه فایلهای صوتی عملیات رمضان صدای ماندگار او و نقش تعیین کننده او در ارتباط رادیوئی و ایجاد هماهنگیهای یگانی گردان های عمل کننده در عملیات فوق مشاهده میشود.
وقتی در 15 مرداد سال 1361 به جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا کردم او را بعنوان گمشده خود در مجتمع های بوستان و گلستان شهر اهواز پیدا کردم , چند روزی را در پایگاه شهید براتی اهواز با هم سپری کردیم , تا اینکه برنامه ریزی حضور در منطقه عملیاتی دشت آزاد گان را پیدا کردم , وسیله نقلیه ما یک جیپ فرماندهی ( میو ) بود , اضغر داوران ( اهل ارومیه) , وحید سعیدی ( اهل اصفهان ) و حسین جهانی ( اهل ارومیه ) هم حضور داشتند , موسی بنائی بعنوان راهنما تمامی منطقه و ریزه کاریهای عملیات آزادسازی سوسنگرد و هویزه و عملیات طریق القدس را برای ما توضیح میداد , مقبره خاصی برای شهدای مظلوم هویزه درست نشده بود , با حالتی حزن انگیز در سر قبر شهدای هویزه به قرائت فاتحه ای مشغول شدیم , تا اینکه از طریق مسیر جفیر و رفیه به جاده اهواز - خرمشهر وارد شدیم , موسی بنائی خاطرات خودش را از عملیات رمضان با شور و شوق وصف ناپیری برای ما تعریف میکرد , مرور خاطرات برای گوینده و شنونده جذابیت خاص خودش را داشت .
وقتی به پایگاه شهید براتی اهواز مراجعت کردیم زمزمه شروع عملیات در منطقه غرب کشور در میان رزمندگان سلحشور عاشورائی پیچیده بود , با همان جیپ فرماندهی به پادگان الله اکبر اسلام آباد رفتیم , موسی بنائی آدم بسیار شوخ طبع بود , با همه ما شوخی می کرد اما گاهی قیافه بظاهر جدی می گرفت و سر به سر ما می گذاشت , تکیه کلمش این بود " مخ که نباشه جان در عذابه " با شنیدن این حرف معمولا در رفتار و کردار خودمان تجدید نظر می کردیم , موسی بنائی وقتی اظهار ندامت را در برخودرها و رفتایمان مشاهده می کرد , سر شوخی را دوباره باز میکرد و ما متوجه شیرین کاری های او می شدیم , چند روزی در پادگان الله اکبر اسلام آباد اقدامات لازم را برای اسکان سایر نیروهای مخابراتی تیپ عاشورا به انجام رسانده و سپس در نزدیکیهای پاسگاه متروکه کوتووله در سه راهی سومار و نفت شهر در قرارگاه تاکتیکی تیپ عاشورا مستقر شدیم .
از کم و کیف عملیات هنوز اطلاعی نداشتیم ولی پس از جلسه های متعدد که برای هماهنگی یگان های عمل کننده بعمل آمد مشخص شد که ماموریت یگانهای شرکت کننده در عملیات تصرف ارتفاعات سلمان کشته و تسلط بر تنگه سان واپا و ارتفاعات دیگر برای تسلط بر شهر مندلی عراق خواهد بود , تسلط بر موقعیتهای استراتژیک فوق علاوه بر برتری ایران در منطقه دید و تیر دشمن بر جاده سومار و نفت شهر کاهش می داد ,برای برقراری ارتباط مخابراتی فرماندهی دلاور تیپ عاشورا ( آقا مهدی باکری ) یک نفربر پی ام پی هم پیش بینی شده بود , موسی بنائی در تجهیز سیستم های مخابراتی نفر بر فوق تلاشهای زیادی بعمل آورده بود ,
عملیات قرار بود از اولین دقایق بامداد 9مهر1361شروع شود، اما به دلیل مشکلاتی- از جمله گم شدن و دیر رسیدن برخی نیروها- در ساعت 45 دقیقه بامدادآغاز شد.
در منطقهی شمالی (جناح راست)، تیپ31 عاشورا و تیپ4 لشکر81 زرهی باختران که در 2 محور وارد عمل شده بودند، توانستند در مدت یک ساعت و نیم ارتفاع سلمان کشته و تپهی 320 واقع در سانواپا را تصرف کنند.
در محور میانی، که به دلیل استحکامات فراوان دشمن در این منطقه، برای تیپ27 حضرت رسول(ص) و تیپ مستقل 55 هوابرد شیراز نبرد سنگین و دشواری پیشبینی میشد، نیروهای خودی توانستند ارتفاع گیسکه را آزاد کنند، پس از آن مواضع دیگر دشمن در قلعه مین، قلعه جوق، منطقهی سلمان کشته، اروالین و تنگهی میان تنگ – که جادهی سومار به مندلی و بغداد از میان آن میگذرد- نیز به تصرف این نیروها در آمد. البته در میان تنگ برخی مواضع دشمن، از جمله یک پاسگاه در دوله شریف و پاسگاه ایرانی کومه سنگ به دلیل آماده باش نیروهای دشمن از ساعتها قبل، در دست نیروهای عراقی باقی ماند.
این عملیات بالاخره بعد از گذشت 15 روز با تثبیت مواضع نیروهای خودی پایان پذیرفت ولی شیرینی و حلاوت چند صباحی که با موسی بنائی داشتیم ,برای همیشه تاریخ در یاد و خاطره همه رزمندگان بویژه نیروهای مخابراتی زنده و جاوید خواهد ماند چرا که او در شب دهم مهر سال 1361 به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود .
روحش شاد و یادش برای همیشه جاویدان باد
یک پایگاه آمریکایی روز پنجشنبه با اشاره به چندین مورد تقابل شناورهای ایرانی و آمریکایی در روزهای گذشته، نوشته «ایران، آمریکا را در آبهای آزاد، تحقیر کرده است.»
پایگاه «یواسنیوز» با اشاره به نزدیک شدن چهار فروند قایق تندرو ایرانی به ناوشکن «یواساس نیتس» در روز سهشنبه در مجاورت تنگه هرمز نوشته واشنگتن بنا به دلایل عملی و سیاسی از اعتراف به تهدیدهای ایران خودداری میکند.
این پایگاه خبری مینویسد: «دلیل سیاسی، این است که واشنگتن هنوز سرگرم این تصور است که ایران، میتواند دوست آمریکا تلقی شود. این دیدگاه، که کاخ سفید، وزارت خارجه، پنتاگون و سیا عمیقاً به ان باور دارند، خیالبافی صرف است.»
«یواسنیوز» درباره دلیل عملی، هم مینویسد: «حمله به ناوشکن نیتس، در واقع آزمون یک تاکتیک ایران موسوم به نام «هجوم انبوه قایقها» برای نابود کردن ناوهای جنگی آمریکا در خلیج فارس است.
در ادامه، در توضیح درباره تاکتیک یاد شده در بالا آمده است: «هجوم انبوه قایق، دقیقاً همان چیزی است که از نامش برمیآید: تعدادی از قایقهای تندرو مجهز به موشک و اژدر برای نابود کردن یا آسیب زدن به کشتیهای دشمن، از زاویههای متعدد به آن هجوم میآورند.»
این گزارش میافزاید: «اخیراً ایرانیها یک بعد دیگر به هجوم انبوه قایقها اضافه کردند: شناوری به نام یا مهدی که یک قایق گشتی با قابلیت هدایت از راه دور است و میتواند راکت شلیک کند یا با مواد منفجره مجهز شود.»
«یواسنیوز» نوشته قدرت مانور این قایقهای گشتی بالا است و هدف گرفتن آنها کار دشواری است، به ویژه آنکه این قایقها عمدتاً از فایبرگلاس ساخته شدهاند و مکانیابی آنها با رادار کار دشواری است.»
رسانه آمریکایی تصریح میکند پنتاگون از مدتها پیش از این تهدید آگاه بوده اما تقریباً هیچ اقدامی برای مقابله با آن انجام نداده است.
بسیج فقط به انقلاب اسلامی و تنها به ایران تعلق ندارد بلکه در هرکجا و هر زمانی که ملت های انقلابی و آزاده از سرمایه های مادی و معنوی و سرحدات ارزشی و جغرافیایی خود در برابر سلطه گران دفاع می کنند و به سنت های لایتغیر الهی یاری می رسانند بسیج به معنای عام آن مطرح است.
در مکتب امام خمینی (ره)، این دفتر را تمام مجاهدان از اول تا آخر امضا کرده اند. این مجاهده یک سنت همیشگی است و در تمامی ابعاد زندگی انسان ها جاری است. طبق آموزه های اسلامی ، حکایت بازگشتن از جهاد اصغر و جنگ سخت و رفتن به جهاد اکبر و نبرد نرم است.
با این توضیح که در اشکال نرم افزاری رویارویی ها، این فرهنگ و شیرازه ملت هاست که مورد هدف دشمنان قرار می گیرد. بررسی دوره معاصر در ایران گرچه برهه ای ممتاز و برای سایر ملت ها، نمونه و مثال زدنی است لیکن در ادامه دوره های گذشته و تکامل تاریخی است که کامل می شود.
رویارویی مردم نواحی شمالی، جنوبی، شرقی، غربی و مرکزی ایران و دشمنان خارجی در دوره های مختلف، در کنار مخاطرات ساختاری و نرم در جامعه ایرانی از قبیل مناسبات شاهانه، استبداد داخلی، اشاعه فرهنگ غربی، بی لیاقتی و دنیاطلبی حکام، فقر و بی پناهی مردم، اختلافات رهبران سیاسی و انباشت انتظارات برآورده نشده جامعه، اهم این متغیرها برای انجام مطالعات تاریخی و بررسی زمینه های وقوع نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی در ایران است.
اما بسیج به معنای خاص کلمه، محصول شرایط دهه اول انقلاب اسلامی است. نویسنده از نسل اول این انسان هاست و شهدا را دست نیافتنی ترین انسان های این جامعه در تمامی نسل ها و ایثارگران را یادگاران و رهروان آنها می داند.
نوجوانان و جوانان آن سال ها و نوجوانان و جوانان این سال ها همه تربیت شده های مکتب اسلام هستند و تفاوت ماهوی باهم ندارند الا این که آنها در صحنه های آزمون دفاع مقدس قرار گرفتند و سربلند بیرون آمدند و اینها در شرایط متفاوت و نرم اما به مراتب پیچیده تر قرار دارند.
و چه بسا اگر آزمون های مشابه برای نوجوانان و جوانان امروز پیش آید بتوانند از پیشکسوتان عرصه های خون و شهادت و در واقع، از پدران و مادران خود گوی سبقت را نیز حتی بربایند.
شرط تحقق این سربلندی و سبقت، خودباوری نسل های دوم و سوم بسیج، ایجاد یک باور عمومی در جامعه نسبت به این نسل ها و برنامه ریزی های فراجناحی و ملی در امور نوجوانان و جوانان است.
باتوجه به این که از پایان دفاع مقدس نزدیک به سه دهه می گذرد تفاوت نسلی بین پیشگامان دیروز، جوانان امروز و نوجوانان فردا فراتر از یک نسل دارد می شود.
اگر برنامه ریزی دقیقی می خواهیم انجام دهیم فارغ از این که نسبت به نسل اول بسیج چه کرده ایم باید نسل دوم را دریابیم چراکه نسل سوم بسیج نیز در راه است.
درباره نسل اول بسیج، سال پیش تحلیلی از نویسنده به صورت گسترده در رسانه ها منتشر شده بود تحت عنوان "ایثارگران نسل فراموش شده" که گویای خیلی حرف هاست. گرچه این فراموشی و وضعیت موجود ، ربطی به دولت خاصی ندارد و ناشی از اشکالات ساختاری دولت در ایران است.
من معتقدم ارایه یک تعریف عام از از نسل های دوم و حتی سوم بسیج، شرط لازم برای برنامه ریزی های آینده است. اگر در رقابت های سیاسی ریزش هست و امری بدیهی تلقی می شود اما در امور نوجوانان، لزوماً رویش صددرصد باید مدنظر برنامه ریزان ارشد کشور قرار گیرد و درصد احتمال ریزش و انزوای آنها در برنامه ریزی های ملی نزدیک به صفر باید محاسبه شود و برای تحقق این ایده، نیازمند برنامه های عملی چندلایه و پرخرج هستیم.
آموزش و پرورش، آموزش عالی، خانواده، رسانه، مسجد، کانون های فرهنگی، مراکز ورزشی، پایگاه های آموزشی و سایر بخش های مرتبط با امور نوجوانان و جوانان باید همانند یک مجموعه واحد ایفای نقش کنند.
گذشته ها قابل جبران است به شرط آن که فرصت های پیش رو از دست نرود. برای اجرای این ماموریت باید یک متولی فرادستگاهی جدید مشخص شود که قدرت و اختیار تصمیم سازی، برنامه ریزی و هدایت امور مربوط به نوجوانان و جوانان را در سراسر کشور داشته باشد.
مدل قدیمی سازمان ملی جوانان و سازمان تربیت بدنی و یا وزارت ورزش و جوانان فعلی جوابگوی تنوع برنامه ها، رده های سنی و گستردگی ها در این طرح نیست. بسیاری از نوجوانان و جوانان در هیات های مذهبی و امور دینی شرکت فعال دارند و تربیت شده مکتب انسان ساز و جامعه ساز امام حسین علیه السلام هستند و می توان از توان جذبی آنها به خوبی استفاده کرد.
آنها هیچ گاه از کارهایی که به ریزش و انزوای سایر هم سن و سالان خود در جامعه بیانجامد خوش شان نمی آید. پیروی از یک گفتمان غالب، به منزله رد دیگران نیست. اساس دین اسلام بر جذب حداکثری است و درباره نوجوانان، ریزش به هیچ وجه قابل قبول نیست. اجرای این طرح به سرمایه گذاری های عظیمی نیاز دارد اما در بلندمدت به اندازه چندین برابر بازگشت پذیر است و آینده کشور را می سازد.
این سرمایه گذاری های بلندمدت، از حجم سرمایه گذاری ها در زمینه مقابله با آسیب ها و جرائم اجتماعی تاحد فوق العاده چشمگیری می کاهد و عوارض ناشی از وضعیت موجود را به حداقل می رساند و به منویات مقام معظم رهبری برای تحقق سبک زندگی ایرانی-اسلامی در جامعه ما، جامه عمل می پوشاند.
اگر مقدمات این طرح به خوبی فراهم شود و از مبادی مناسب وارد کار شویم نسل دوم بسیج با جامعه هدف کل نوجوانان کشور یقین دارم به ایران اسلامی، مردم، فرهنگ دینی، شعائر بومی و توسعه درون زای جامعه وفادارتر از نسل اول و نسل های پیش از آن خواهند بود.
این خاصیت یک انقلاب سرزنده، پویا و انسان ساز همانند انقلاب اسلامی است که با گذشت زمان و انباشت تجربه های مملکت داری و مدیریتی در کشور آینده سازان جامعه و سرمایه های انسانی آن تاحد امکان شکوفاتر، پربارتر، فراگیرتر و عمیق تر خواهند شد.
رزمنده مخلص وخستگی ناپذیر : مهندس حسن کسایی ازمرند
به قلم : سردار محمدرضا محمدزاده فرمانده تیپ ذوالفقار در دوران دفاع مقدس
نام شهید مهندس حسن کسایی را در دوران انقلاب بسیار شنیده بودم، زحمات و خدمات بی شائبه ایشان در رسیدگی به محرومین روستاهای دور افتاده ی اطراف مرند زبان زد عام وخاص بود، با اکیبهای عاشق انقلاب خدمات زیادی را برایر وستائیان مناطق محروم انجام داد که از جمله خدمات آنها :
حمام های عمومی بهداشتی ، لوله کشی آب آ شامیدنی وهموار نمودن جاده برای روستائیان بود ایشان در تمام زمینه ها حتی در حیطه ی علم از هیچ کوششی فرو گذار نبود و تحصیلات دانشگاهی خود را با موفقیت به اتمام رسانید و با نمره های بسیار عالی از دانشگاه فارغ التحصیل شد که این در مقابل شاهکارهای ایشان در طول جنگ سرابی بیش نیست، به یک جمله تمام خوبی ها در وجود ایشان تبلور یافته بود گویی خوبی هستی خود را از وجود ایشان به عاریت گرفته بود، تمام این خوبیها درحد شنیدن از دیگران بود، به قول یک ضرب المثل که می گوید : شنیدن کی بود مانند دیدن ، دیدن یک صحنه از فداکاری های ایشان در طی جنگ می تواند تاثیرگذاری این شنیدارها را بیش ترکند. لشکر عاشورا مشغول آماده سازی مقدمات عملیات بزرگ پاسگاه زید بود تیپ ذوالفقار ازاین ماموریت بزرگ مستثنی نبود، همه رزمندگان در خط مقدم جهت آماده سازی سنگرها برای آتش بارهای شب عملیات مشغول کار بودند، سلاح های سنگین ونیمه سنگین برای شب حمله، به سنگرهای بزرگ وزیادی احتیاج دارد،هرقبضه خمپاره به اندازه 120 میلی متری به یک سنگر قبضه به قطر 15/2 متری و ارتفاع 180 سانتی متری وزیرسازی لایه به لایه با گونی والواربرای ثابت ماندن قبضه در هنگام تیراندازی جز واجبات سنگر آتش بارها است در کنار آن یک سنگر مهمات زیرزمینی سرپوشیده که با یک کانال به سنگر قبضه وصل شود، به همچنین به یک سنگر گروهی که 4 الی 6نفرازخدمه ی قبضه بتواند در آن استراحت کند از ضررویات یک سنگر عملیاتی است ،این کار سنگین در فصل تابستان وگرمای 45 درجه بالای صفر خوزستان ایمان 72 تن کربلا را می خواهد که بتواند دوام بیاورد. روزها می گذشت می شد روزشماری عملیات را از چهره وفعالیت رزمندگان فهمید همه بچه ها مشغول آماده سازی سنگرها بودند، من هم جهت بازدید سنگرها واحوالپرسی از بچه ها سنگر به سنگر می گشتم تا به سنگر آخر برسم نزدیک ظهر شد بچه ها کار را رها کرده وبه داخل سنگرها جهت ادای نماز وصرف ناهار پناه برده بودم از دور دیدم که یک نفر روی سرش چفیه انداخته وبه تنهایی گونی های پر خاک را روی هم می چیند تا سنگر قبضه را به اتمام برساند با خودم گفتم بهتر است جلوتر بروم وکمکش کنم کمی جلوتر رفتم وگفتم رزمنده خدا قوت، شما گرمتان نیست؟ خندید وگفت: چرا؟ من هم می خواستم یواش یواش پیش بچه ها بروم بعد تمام شدن کار دستش را گرفتم و وارد سنگر شدیم وبا بچه ها احوالپرسی کردم ایشان رو به بچه ها کردو گفت : بچه ها مهمان داریم چیزی برای پذیرایی هست ؟ یکی از بچه ها گفت : آقای کسایی فقط آن دوغی که شما ساعتی پیش درست کردین غیر آن چیزی نداریم با حیرت پرسیدم کدام کسایی؟ بچه ها با سکوت ونگاه تبسم آمیزشان انگاری به من گفتند که ایشان حسن کسایی است ولی من به این سکوت اکتفا نکردم ودوباره پرسیدم حسن کسایی را می گویین؟ یکی از بچه ها گفت: چطور ایشان را نمی شناسید؟ " بلی ایشان همشهری شماست" از خوشحالی شوکه شد واز او سوال کردم چطوری از جهاد سازندگی به شما اجازه اعزام با بسیج را دادند؟ گفت : همانطو ری که بچه های زیر 16سال به بسیج کلک می زنند واعزام می شوند از این جمله اش فهمیدم که دزدکی با بسیج اعزام شده وموقع ثبت نام نگفته که از کادر جهادسازندگی است ازایشان خواستم که وسایل شخصی اش راجمع کند تا با هم به قرارگاه تیپ برویم واز آنجا کارهای مهم وبزرگتری را پیگیری کنیم ایشان هم اعتراضی نکردو گفت : من در اختیار فرماندهی هستم هر کجا که شما لازم بدانید من در آنجا خواهم مانداما هم سنگرانش که به وی علاقه پیدا کرده بودند با رفتن وی مخالفت کرده وتقاضا داشتند که در کنار آنها بماند بچه ها می گفتند تنها کسی که از ما بزرگ است وبا صحبتهایش به ماروحیه ودلگرمی می دهد ایشان است با این گفته آنها تسلیم تقاضای رزمندگان شدم بعداز پایا ن یافتن آماده سازی خط وی را به قرارگاه آوردم اولین کارش را با آوردن لودر وبولدوزر از جهاد سازندگی آذربایجان به اردوگاه لشکر وبا احداث خاکریز دور اردوگاه لشکر عاشورا وتیپ ذوالفقار شروع کرد چند روزی نگذشت که از جهادسازندگی آذربایجان آمدند وتقاضا کردند که به ایشان تسویه حساب بدهند تا دوباره به جهادسازندگی برگردد می دانستم اگر بدانند ایشان با بسیج به جبهه آمده نخواهند گذاشت که در این جا بماند همانطور هم شده رزمندگان تیپ ذوالفقار با چشمان اشکبار اورا بدرقه کردند.
گفت: از چالش هستهای چه خبر؟! به کجا رسیده؟!
گفتم: طرف مقابل باج میخواهد و ما هم که اهل باج دادن نیستیم.
گفت: کمپین 6 کارگردان چی شد که برای آمریکا پیام ضعف و ذلت فرستاده و گفته بود «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»!
گفتم: یکی از آنها که اعلام کرد فریبش دادهاند و منظورش اعلام ذلت در برابر دشمن نبوده است و 5 نفر دیگر هم که با بیمحلی روبرو شدند.
گفت: اصلاً چرا درباره چیزی نظر میدهند که از آن اطلاعی ندارند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از قدیم و ندیم گفتهاند «هر کسی کار خودش، آتیش به انبار خودش»! میگویند؛ یارو که خیلی اهل مد و تجملات بود مشغول مشاهده یک بحث هستهای از تلویزیون بود. رفیقش پرسید از مذاکرات چه خبر؟ گفت؛ هیچی! اشتون که همون کت قبلی تنشه! چکمههایش هم که خیلی افتضاحه! ولی ساعتش جدیده!
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟
غربیها با سه کلیدواژهی
آزادی
دموکراسی
و حقوق بشر
و شرقیها با دو کلیدواژهی مبارزهی با
امپریالیسم
و برابری
افکار عمومی را اداره میکردند.
امام پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود.
سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد.
۱۰ سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، پیدا نشد!
همه میگفتند «آیتالله خمینی».
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی».
آن موقع ما امتحان کردیم که رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم ۶۰.۰۰۰ مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
سال ۵۹ از یکی از اساتید یهودی آلمان پرسیدند:
«استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی»؟
خندهای کرد و گفت:
«آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!»
کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود.
گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد.
وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد.
آنوقت ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم.
کلمهی "رهبر" به نفع ما و کلمهی "امام" به نفع آقای خمینی است.
از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیتالله" چون "امام" یک بار معنوی دارد!
از طرفی، ایشان آنطور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!».
شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی، شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود.
امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی برو کنار، آقای بهشتی اداره کند.
وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم.
بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد.
امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود.
سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری
امّتگرایی
عدالتگستری
و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین
اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند.
آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفت:
۱- «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم»
۲- «خبرگان مرجع تعیین نکرده است»
یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای کلمه «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» هم شد «ملّت».
یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم.
وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداء و به نظام تحمیل کردند، کلمهی «توسعه» بود.
فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»!
خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی.
«مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛
یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، خواسته یا ناخواسته توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!».
اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم!
روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم!
مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟!
و ...
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به این عنوان:
«حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای»!
یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای».
سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای!
آن وقت ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
شما هر لعنتی که به دشمنان بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید« امام خامنهای».
همسر شهید سیدعلی اندرزگو میگوید:
چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.
بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید.
اه اه اه تو که میگفتی من سرهنگ نیستم؟؟
کلک میزدی؟؟؟
جناب آقای روحانی ریاست محترم جمهوری
سلام علیکم با تشکر از شما از ارائه گزارش 100 روز گذشته که بصورت زنده از رادیو سراسری و شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
جناب آقای روحانی
من نه سرهنگم و نه یک حقوقدان.
ریاضی دان هم نیستم.
لیکن از پدر مرحومم که سواد خواندن و نوشتن هم نداشت نیک یاد گرفته ام زمان در عرف عامه مردم عبارت است از : گذشته حال و آینده . در بین عوام الناس زمان شاه هم بدان اضافه شده است.
همچنین 100 روز گذشته هم مدت زمانی است که از گذشته نزدیک شروع شده و به همین دیروز یا پریروز ختم شده است.
لذا میخواستم در همین ابتدای عریضه ام یاد آوری کنم که صد روز گذشته مدت زمان 8 سال گذشته را شامل نمیشود.( البته ببخشید من اینجوری میفهمم )
ثانیا قول و قرار شما ارائه گزارش عملکرد دولت در یکصد روز گذشته بود نه ارائه عملکرد دولت آقای احمدی نژاد اگر جسارتی نیست بگذارید این گزارش عملکرد در دولت نهم و دهم صرفا توسط خود ایشان و دولتمردان ایشان ارائه شود.
مطلب سومی که میخواستم تذکر بدهم این است که ( البته این را از فرمایشات شما عاریت گرفته ام و الا اعتقاد شخص خودم نیست ) شما که بارها و بارها چه در ایام تبلیغات انتخابات و چه در همین ارائه باصطلاح عملکرد یکصد روزه اذعان داشته و خود را حقوقدان قلمداد کرده اید میخواستم به شما که خود را حقوقدان میدانید یادآوری بکنم که فرق است بین حقوقدان و قاضی.
( این را از مادر بیسوادم یاد گرفته ام )
متاسفانه با احترامی که به شخص جنابعالی و شعارهای ظاهرا خوبتان در ایام انتخابات قائل هستم شما در یک تریبون رسمی در حضور سه تن از مجریان نه چندان گمنام صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بر کرسی قضاوتی تکیه زده بودید که در آن متهم ردیف اول ( شخص آقای احمدی نژاد ) غائب بوده و دادگاه بدون حضور شاکی یا شاکیان احتمالی و بدون حضور شاهد ( البته این نقیصه را بر من سرتا پا خطا ببخشید که حضور ذات اقدس باریتعالی را در همین مجال فراموش کرده ام ) تشکیل و شما هم بعنوان قاضی هم محاکمه و قضاوت کردید و هم حکم صادر کردید و از لایحه دفاعی متهم ردیف اول هم خبری نبود.
البته این جسارتها بمن نیامده و جسارت امر بمعروف و نهی از منکر را هم ندارم اما از آنجائی که خودتان در شعارهایتان و هم در جلسه محاکمه دیشب تان اجازه انتقاد از دولت و شخص خودتان را دادید این عریضه را تقدیم کردم و الا ما را با انتقاد و سیاست و دست اندازی به امور بزرگان چه کار است ؟
از عملکرد یکصد روزه تان هم همینقدر فهمیدم که دولت تدبیر و امید تصمیم گرفته است که در مدارس ( به گمانم در دوره ابتدائی و الا اگر صندوق خزانه دولت خالی نبود به مدارس راهنمائی و دبیرستانها هم قسمت میشد) شیر توزیع کند و دو وعده هم بن ارزاق یا کالای اساسی در بین افراد کم درآمد یا کارمندان دولت توزیع خواهد نمود ( البته این شک از من است و الا شما یکی از این طایفه را صریحا اعلام کردید ).
میخواستم یک سوال بکنم تدبیر یا تدابیر دولت تدبیر و امید همین دو تا هست یا تدابیر بیشتری به این مردم فهیم و انقلابی مبذول خواهید فرمود؟
در خصوص کارهای فرهنگی هم گزارش دادید که دولت تدبیر و امید اراده کرده که در کارهای فرهنگی دخالت نکرده و با همه آشتی خواهد کرد و هرکس هر چی خواست میتواند بنویسد و هرکس هرچیزی خواست میتواند درست بکند (منظورم فیلم و محصولات فرهنگی دیگر است ) و بهترین فیلتر هم فیلتر مردم فهیم کشورمان است و بس.
آقای رئیس جمهور
حتما یادتان میآید در دوره اصلاحات که آقای خاتمی بر اریکه اصلاحات تکیه کرده بود و او هم زنده باد مخالف من میگفت و تحمل وآشتی با ملت شعار او بود مقام معظم رهبری مدظله العالی چه دل پر خونی از بعضی از مطبوعه چی ها بعنوان پایگاههای دشمن داشت؟ یادتان اصلا هست؟
یادتان هست در آن زمان هم عده ای از دولتمردان اصلاحات دستشان را در بده بستانهای سیاسی با تروئیکای اروپائی بالابردند و غنی سازی را در کوزه ای گداشته و درشان را بستند .
ظاهرا امر بر این دایر است که هرکسی شعار اصلاحات و تدبیر و امید و آشتی با ملت و آشتی با دنیا میدهد باید دست هایش را به علامت اثبات حسن نیت و باقی ماندن بعنوان قهرمانی در تاریخ بالا ببرد .
آقای رئیس جمهور جناب آقای روحانی
همین امروز یک روستائی ( نام و مشخصات و اسم روستا و کل هویتش قابل ارائه هست) میگفت:
این که چند هفته ای است که شعار بدهی های دولت آقای احمدی نژاد و صندوق خالی خزانه دم و ساعت از رسانه ها و تریبونهای رسمی در حال پخش شدن است نه بخاطر محکوم کردن دولت ماضی و نه بخاطر توجیه عدم توانائی دولت فعلی است بلکه ( خواهش میکنم توجه بیشتری بکنید و به فهم و درک و شعور روستائیان ما غبطه بخورید ) بخاطر این است و تدبیر دولت تدبیر و امید این است وقتی با دولتهای استکباری و بخصوص 1+5 در پشت میزهای مذاکره به تفاهم رسیدیم ( البته من این تفاهم را بعید میدانم و آینده نه چندان دور بر این نظر من صحه خواهد گذاشت ) و پولهای بلوکه شده و غصب شده ایران و همچنین مطالبات مالی و اقتصادی مان به کشورمان سرازیر شده و مطالبات و انتظارات بحق مردم ( همانهائی که داغ آنها را همه به سینه میزنیم ) افزایش پیدا کرد دولت برای این پولهای (ظاهرا باد آورده ) چاله کنده و در مقابل مردم و خواسته های بحق مردم که انتظار دارند گشایشی در معیشت و رفاه و آسایش مردم حاصل شده و مردم به نان و نوائی برسند از هم اینک جواب حاضر و آماده ای هست که بعله !! این پولها چی شد ؟؟؟؟؟؟؟ نمدانید ؟ بدانید که که خرج بدهیها و تعهداتی شد که دولت آقای احمدی نژاد در سفرهای استانی و پروژه های مهر و پروژه های عمرانی غیر ضروری بالا آورده بود و ...
آقای روحانی
مردم ما مردم دویست سیصد سال گذشته نیستند.
مردم ما در عصر انفحار اطلاعات بسر میبرند.
مردم ما با هوشتر از آن هستند که تصور شوند.
انتظار ما و همه این است که یکبار حداقل خودتان گزارش خودتان را مرور کنید مخصوصا آن قسمتهائی که اعداد و ارقام میدادید و چند دقیقه بعد میخواستید همان اعداد و ارقام را دوباره تکرار کنید و اعداد پیش گفته را از مجریان صدا و سیما میپرسیدید .
واقعا این اطلاعات و آمار اطلاعات و آمار واقعی بود ؟ یا اطلاعات و آمار خلق الساعه بود ؟
من یقین دارم که عمر این دولت هم با هر نامی که باشد روزی بسر خواهد رسید و دولت دیگری هم گزارش یکصد روزه ای را ارائه خواهد کرد.
آیا حال و روز آن روزتان را میتوانید تصور کنید؟
آقای رئیس جمهور یادتان باشد تاریخ در پهنه جغرافیا همیشه در حال تکرار است ولی ...
اصلا بماند.
ششم آذر سال 92 تبریز علی قدسی